تقدیم به پیشگاه قدسی آقا اباعبدالله الحسین
شکستی آنچنانم، شد درونم از برون پیدا
جنون بیرون زد و شد بر همه حالِ درون پیدا
امیر لشکر غم گشته ام، سردار اندوهم
به سر امشب ز داغت شد هزار و یک قشون پیدا
به حسرت بسته است آه دلم را جوشش داغم
ز هر آهی شود در دیده ام صد موج خون پیدا
دلم را چار قسمت کن به چشم خویشتن بنگر
ز شوقت در وجودم حاء و سین و یاء و نون پیدا
ستونها از تب دیوانگان بسیار می نالند
ز خون سر بود رَدّی ز ما در بی ستون پیدا
به خلوتگاه جان خواندم تو را و ناگه از پرده
همین که جلوه کردی شد ز خاک من جنون پیدا
مجید نجفی
[پنجشنبه 1395-10-23] [ 07:02:00 ب.ظ ]