شاید برای شما نیز اتفاق افتاده باشد که به سبب تمرکز بر موضوعی، از اتفاقات پیرامونی و حضور اشخاص و اشیاء بی خبر بمانید. گویی در آنجا حضور ندارید و در جهانی دیگر سیر و سفر می کنید. یا با آنکه در کلاس درس نشسته اید ولی بر بال خیال پرواز می کنید و در جایی دیگر حضور دارید و از آنچه در کلاس می گذرد هیچ خبر ندارید. تنها تن شما در کلاس نشسته است و جان و روح شما در جایی دیگر حضور دارد و گفت وگو و تفریح و زندگی می کند. گاه چنان از کلاس دورید که تنها با تکان های شدید به کلاس درس باز می گردید گویی که از خوابی عمیق برخاسته باشید، دستپاچه می شوید و رفتاری غیر عادی از خود به نمایش می گذارید که مضحکه همکلاسی ها می شوید.
ادامه مطلب :
این حالت در نماز اگر اتفاق بیفتد و شما را از حضور در نماز و مسجد به حضور در ملکوت ببرد بسیار خوب است؛ چرا که این همان حالت مطلوب در نماز است که از آن به حضور قلب یاد می کنند. در حالات امامان معصوم از جمله امیرمؤمنان علی(ع) آمده است که در این حالت تیرهای جنگی را از بدنش خارج می کردند و ایشان متوجه نبودند، چرا که اصولاً جان و روح در این تن حضور نداشت و به تمام و کمال متوجه ذات الهی بود و در مقام «الی ربها ناظره» بسر می برد.
می گویند عارفان، این گونه اند؛ یعنی بدن هایشان در میان مردم است، ولی جان و روحشان در ملکوت سیر می کند. از این رو از آثار خلقی، رنگ نمی پذیرند و رفتارهای خلق در روحشان تأثیری نمی گذارد.
بنابراین، غافل کسی است که با آنکه در برابر چیزی یا کسی حاضر است ولی هیچ درک و شعوری نسبت به این حضور ندارد و گویی در آنجا حاضر نیست و تنها ظهوری در کنار آن دارد. از این رو برخی ها، غفلت را در برابر هوشیاری و توجه گذاشته اند و گفته اند غافل، انسانی است که نسبت به امری هوشیاری و توجه خودرا از دست داده و به همان اندازه نیز نسبت به آن چیز و پیرامون خود ناآگاه است.
این همان حالتی است که برای بسیاری روی می دهد بویژه زمانی که ذهن، درگیر مسئله ای است و در عالم خیال سیر و سفر می کند. این حالت عارضی را نمی توان فراموشی و نیسان نامید، چرا که اصولاً نسبت به پیرامون خود درک و شعور و آگاهی ندارد تا دچار فراموشی شده باشد. اصولاً چنین اشخاصی نمی بینند و نمی شنوند و هیچ احساس و شعوری نسبت به اموری که در اطراف و پیرامونشان می گذرد ندارند.
به سخن دیگر، وجه روحی و جانشان به سمت دیگر متوجه است و تنها وجه خلقی شان در آنجا ظاهر است و یا حضور دارد؛ و از آنجا که درک و فهم، از آن روح است و بدن تنها ابزارهای شناختی و فهم آدمی است، نسبت به پیرامون خود آگاهی نمی تواند پیدا کند. از اینجاست که گفته اند تنها توجه ظاهری و رو به رو قرار گرفتن با استاد برای درک و فهم مطالب و گفته ها و رفتارهای او کفایت نمی کند، بلکه می بایست روح و جان آدمی متوجه استاد باشد تا فهم و درک مطالب و رفتارها برای شاگرد فراهم آید. بنابراین باید به جای تن، جان را به حضور استاد برد و متوجه او کرد. این همان چیزی است که از آن به حضور قلب و هوشیاری تعبیر می شود. انسانی که دارای حضور قلب و در درجه و سطح عالی هوشیاری است، با تمام وجود متوجه موضوع است و درک و فهم کاملی نیز به مسئله و موضوع دارد.
خصوصیات غافلان
خداوند برای غافلان نشانه های چندی بیان می کند که دانستن آنها می تواند در فهم مفهوم و معنای غفلت و حضور، به آدمی کمک کند.
از جمله خصوصیات غافلان که قرآن به آن توجه می دهد، کوردلی است که در برابر روشندلی و بصیرت قرار می گیرد. غفلت انسان گاه تنها به شکل عارضی است و لحظه ای و ساعتی از موضوعی غافل است، ولی گاهی این غفلت به شکل مقام درآمده است و اسم غافل بر او اطلاق می شود نه آنکه حالی گذرا بوده و به شکل مقطعی بر او عارض شده باشد. در این حالت دوم است که قلب و دل کور شده و پرده ای بر آن افکنده می شود و توانایی درک و فهم نسبت به موضوع را به طور کلی از دست می دهد.
کسی که در دنیا از خدا و موضوعات مهم و اهداف اصلی خلقت غافل شده باشد، گرفتار چنین کوردلی است و چون قیامت، تجسم بخشی به همین واقعیت انسانی است که در دنیا شخص برای خود ساخته است، کور برانگیخته می شود. در آن زمان به خداوند اعتراض می کند که من در دنیا بینا بودم چرا اکنون مرا نابینا برانگیخته ای؟ خداوند در پاسخ چنین شخصی می گوید که تو در دنیا با غفلت خود نسبت به آموزه ها و آیات الهی دچار کوری واقعی شده و بصیرت خودرا از دست داده بودی و اکنون همان واقعیت ظهور یافته است.[1] خداوند در آیه فوق در بیان علت کوری شخص در قیامت با آنکه در دنیا به ظاهر بینا بوده است می گوید که چون تو آیات ما را فراموش کرده بودی اکنون ما تو را فراموش می کنیم. از این آیه به دست می آید که کوردلی، ارتباط تنگاتنگی با فراموشی انسان دارد. بنابراین کسانی که مطالب آموخته و نشانه های حاضر الهی در برابر خود را نمی بینند، در حقیقت دلهایشان کور می شود و از آنجا که نور واقعی بصر از قلب می باشد و آگاهی و علم حقیقی نوری است که در قلب روشن می شود، چنین شخصی نسبت به حقایق هستی که در قیامت بروز و ظهور می کند نابینا می شود، چرا که پیش از این قلب یعنی ابزار ادراکی و دیداری حقایق را از دست داده است.
به سخن دیگر، روز قیامت روز حقایق هستی است و چون درک حقایق تنها با چشم دل ممکن است، در روز قیامت کسی که در دنیا کوردل شده، نمی تواند چیزی را ببیند، زیرا چنین شخصی ابزار دیدن حقایق یعنی قلب سالم را از دست داده است، بنابراین در صحنه قیامت که تنها جلوه گاه حقایق است، شخص غافل و ناسی، ابزاری برای درک و فهم و دیدن این حقایق ندارد.
اهل غفلت همچنین به سبب همین غفلت از حقایق هستی در دنیا و آخرت، از حیوانات نیز پست تر هستند؛ چرا که همه ابزارهای شناختی از گوش و چشم و قلب را از دست داده اند و ناتوان از دیدن و شنیدن و درک حقایق می باشند. این در حالی است که حیوانات به همان توانایی تکوینی و فطری خود، هنوز توانایی دیداری و شنیداری و درک حقایق در حد و اندازه شعور خود را دارا هستند. از این رو از نظر قرآن، برخی از غافلان در سطح حیوانات و برخی دیگر فروتر از آنها می باشند که حتی توانایی ذاتی و فطری ادراک حقایق خودرا از دست داده اند.[2]
غافلان چون ادراک درستی از حقایق هستی ندارند و ابزارهای شناختی و ادراکی آنان محدود به همان حواس و ادراک حسی می باشد و فاقد قدرت تحلیل حقایق با ابزار قلب و عقل هستند، همواره تصاویری نادرست و واژگونه از هستی دارند و براساس این تصویر و تفسیر عمل می کنند. این گونه است که اندیشه های آنها نیز حسی و مادی می باشد و از آن فراتر نمی رود. براساس همین تفسیر حسی از مسائل وموضوعات هستی است که غافلان، ارزش های انسانی را در مال و ثروت می جویند و ملاک برتری را ثروت می دانند و براساس آن داوری می کنند و رفتارها و نگرش های خود را شکل می دهند.[3] این در حالی است که اگر اهل غفلت نبودند و از قلب خویش بهره می بردند به تحلیل درست و واقع بینانه ای از هستی دست می یافتند و می دانستند که ظواهری چون ثروت ارزش نمی باشد تا براساس آن رفتارهای خود را با دیگران تنظیم کنند.
همین سطحی نگری و حسی گرایی که ریشه در کوردلی و بهره مندی صرف از ابزارهای حسی دارد، موجب می شود تا همواره تفسیر نادرستی از مسائل و موضوعات هستی داشته باشند و ظواهر زندگی دنیوی را بر حقایق زندگی اخروی ترجیح دهند و در مسیر آن کوشش کنند[4] در نظر آنان دنیا ارزش می یابد و همه هستی در دنیا و سرگرمی آن خلاصه می شود[5] پس در اندیشه مال اندوزی و برخورداری بیشتر از دنیا بر می آیند[6] و خواهان عمر طولانی و بهره مندی بیشتر از دنیا می شوند[7] چرا که جز دنیا و زینت های آن چیز دیگری نمی بینند[8] و نسبت به آخرت ادراک و فهمی ندارند[9]
اهل غفلت چون در دنیا ابزارهای شناختی و ادراکی دقیق خود از حقایق را از دست داده اند در قیامت کور دل محشور می شوند و چون از هیچ چیزی از حقایق بهره ای نمی برند خود را اهل خسران می یابند و بر وضعیت سخت خود حسرت می خورند.[10]
آنچه در اینجا بیان شد، تنها گوشه ای از خصوصیات برجسته غافلان است. با مطالعه و بررسی آیات دیگر قرآن می توان خصوصیات دیگری برای غافلان بیان کرد که بیرون از حوصله این مقاله است.
موارد و مصادیق غفلت
اهل غفلت، همان گونه که از خدا غافل می شوند از امور دیگری که مرتبط باخدا و حقایق هستی است نیز غافل می شوند و تمام توجهشان به مسایل و موضوعاتی است که در حوزه دنیا و آمال دنیوی می گنجد[11] در اینجا نگاهی گذرا به برخی از موضوعات و مسائلی می شود که غافلان از آن غفلت می کنند.
غافلان همان گونه که از خدا غافلند از آیات الهی نیز غافل می باشند.[12] به این معنا که جهان هستی را آیات و نشانه های الهی نمی بینند و در پس ظاهر هر چیزی، خدا را نمی بینند که با تمام وجود حضور دارد. همین غفلت از نشانه بودن است که در دام کفر و شرک می افتند و به دنیا اصالت می بخشند و در بدست آوردن آن تمام عمر خویش را هزینه می کنند و از سرمایه وجودی خود مایه می گذارند و در نهایت زیانکار می شوند[13]
از برخی از آیات قرآنی برمی آید که بیشتر مردم اهل غفلت هستند[14] و در این میان حتی گاه مؤمنان نیز دچار غفلت می شوند و آثار آن در همین زندگی دنیوی شان آشکار می شود؛ چنانکه خداوند در آیات 25 و 26 سوره توبه از غفلت مجاهدان در جنگ حنین از امدادهای غیبی سخن می گوید که نتیجه چنین غفلتی شکست مجاهدان در این جنگ بوده است.
انسان ها همچنین از ثبت اعمال در دنیا از سوی فرشتگان الهی غافل هستند و همین غفلت است که در قیامت آنان را به آتش دوزخ و درد و رنج های آن گرفتار می کند.[15] این در حالی است که اگر به این مسئله توجه داشتند که همه رفتارها و اندیشه ها و گفتارها ثبت و ضبط می شود و در قیامت آشکار می گردد، هرگز رفتارهای نادرست و اندیشه های باطل را نمی پذیرفتند و انجام نمی دادند.[16]
خداوند غفلت و اعراض انسان ها از حسابرسی در قیامت را از دیگر موارد غفلت برمی شمارد و به آنها هشدار می دهد که متوجه این مهم باشند و بدانند که قیامت و حسابرسی آن بسیار نزدیک است و نباید از آن دمی غافل شوند[17] همین غفلت است که باعث می شود انسان کردارهای زشت و ناشایستی انجام دهد[18] این در حالی است که هوشیاری و توجه آدمی به حسابرسی و قیامت، وی را از هر گونه رفتار بد حفظ می کند و ترس از عذاب های قیامت موجب خوف و پرهیز وی می شود[19]
خداوند از دیگر موارد غفلت آدمی را غفلت از حشر می داند که عامل مهم در گمراهی و بدبختی های اوست. همین غفلت است که آدمی را دلبسته به دنیا و علاقه مند به مال و ثروت می کند و دنیا برای وی همه چیز می شود[20] این در حالی است که اگر به حشر همه موجودات توجه داشت که در آن حشر، همه چیز محاسبه می شود و در حقیقت آخرت اصالت دارد هرگز در دام حب دنیا نمی افتاد.
از دیگر موارد غفلت آدمی، اموری چون غفلت از دین و معارف الهی[21] ، غفلت از ربوبیت خداوندی بویژه از سوی مشرکان[22] ، غفلت از رضوان خدا و آمرزش و مغفرت او [23]، غفلت از پرداخت زکات و معامله با خدا و سرگرم شدن به تجارت دنیا [24] غفلت از عذاب مجرمان[25] ، غفلت از علم خدا و احاطه کامل به آشکار و نهان همه چیز[26] غفلت از عهدا و پیمان باخدا[27] ، غفلت از فطرت توحیدی[28]، غفلت از قرآن[29] ، غفلت از فقیران[30] ، غفلت از قیامت[31] ، غفلت از مرگ[32] ، غفلت از معاد[33] ، غفلت از نماز[34] ، غفلت از ناپایداری دنیا[35] و مانند آن می باشد که همه به گونه ای مربوط به غفلت از خدا و قیامت و اصالت آخرت و حسابرسی آن است.
اگر انسان به خداوند، ربوبیت و الوهیت او ایمان داشته باشد به این معنا نیز متوجه خواهد بود که زندگی دارای اهداف و فلسفه ای است که نمی تواند در دنیا و مادیات خلاصه شود، بنابراین می بایست آخرت و برنامه ای باشد که انسان در آن مسیر حرکت کرده و خود را به آن مقصد و مقصود برساند. این توجه موجب می شود تا دمی از خدا و اهداف الهی غافل نشود و همواره با تمام وجود متوجه وجه الهی باشد. این همان حضور قلب و توجه به وجه الهی است که بارها در قرآن بر آن تأکید شده است. باشد این گونه باشیم و اهل حضور شویم.
پی نوشت ها
[1] طه، آیات 125 و 126
[2] اعراف، آیه 179
[3] کهف، آیه 28
[4] روم، آیه 7
[5] عنکبوت، آیه 64 و انسان، آیه 27
[6] انبیاء، آیات 42 و 44
[7] همان
[8] انعام، آیات 42 و 43
[9] نحل، آیات 106 و 108
[10] مریم، آیه 39
[11] حجر، آیات 2 و 3
[12] یونس، آیه 92
[13] انعام، آیات 130 و 131 و اعراف، آیات 132 و 136
[14] یونس، آیه 92
[15] مؤمنون، آیات 62 تا 64
[16] همان
[17] مریم، آیه 29 و انبیاء، آیه 1
[18] ص، آیه 26
[19] همان و نیز مؤمنون، آیات 62 و 63
[20] عادیات، آیات 8 و 9
[21] اعراف، آیات 176 و 179
[22] مؤمنون، آیات 52 تا 54
[23] حدید، آیه 20
[24] نور، آیه 37
[25] شعراء، آیات 200 تا 202
[26] نجم، آیه 32
[27] عراف، آیه 172
[28] انعام، آیات 40 و 41 و انعام، آیات 63 و 64
[29] انبیاء، آیات 1 تا 3
[30] کهف، آیه 28
[31] انعام، آیه 31
[32] منافقون، آیه 10
[33] عبس، آیات 21 تا 23
[34] ماعون، آیات 4 و 5
[35] شعراء، آیات 144 تا 149
حوزه
[یکشنبه 1395-12-08] [ 08:14:00 ب.ظ ]