با خوشحالی وارد خانه شدم روی پایم بند نبودم، راضیه را صدا کردم «راضیه بیا جواب آزمایش خواهرم اومد مشکلی نداره خدا رو شکر سرطان نیست» راضیه با لبهای خندان به استقبالم آمد و خدا رو شکری گفت. از دستش دلگیر بودم، حالا وقتش بود تا سکوت را بشکنم، با حالت جدی گفتم:
«البته فکر نکنم برای تو خیلی مهم بوده باشه تو این یک هفته که وضعیت من و خانواده ام اینطوری بود انتظار داشتم یه کم حس همدردی داشته باشی، ولی چپ رفتی راست اومدی گفتی هیچی نیست، مادرم زنگ می زد گریه می کرد می گفتی چرا گریه می کنید هیچی نیست، بابام زنگ زد گفتی بی خود نگرانید هیچی نیست، به هر حال خواستم بدونی از دستت ناراحتم.» راضیه هاج و واج نگاهم می کرد، انگار زبانش بند آمده بود تنها یک جمله گفت و رفت «من فقط می خواستم دلداریتون بدم تا یه کم حالتون بهتر بشه». تا نزدیک شام خبری از راضیه نبود خودش را در آشپزخانه سرگرم کرده بود. سر سفره شام در حال کشیدن غذا بود که دستش توجه ام را جلب کرد.« راضیه النگوهات کو؟» سرش را پایین انداخت و گفت: « درشون آوردم» شیطنتم گل کرد بود « چی شد که در آوردی، تو که یادگاری های مادرت و از خودت دور نمی کردی نکنه با کلاس شدی اون النگوها کهنه بودن» تلخی کلامم معلوم بود تاثیرش را گذاشته با چشمانی غمگین نگاهم کرد و گفت:« بعد از ظهر مامانت زن زد و گفت جواب آزمایش اومده النگوهام نذر امام زاده کرده بودم که خواهرت چیزیش نباشه همون موقع رفتم و نذرم و ادا کردم. می دونی مجتبی از این زود قضاوت کردن هات دیگه خسته شده ام» بلند شد و رفت و من هم همینطور با دهان باز نگاهش می کردم.
رفتاری آزار دهنده
قضاوت کردن و پیش داوری در مورد رفتار دیگران یکی از آزار دهنده ترین رفتارهایی است که می تواند در وجود افراد نهادینه شود، به خصوص در جمع خانواده این پیش داوری می تواند آزاردهنده تر باشد زیرا کانون گرم خانواده محیطی است که افراد بیشترین حس اعتماد و اطمینان خاطر را باید تجربه کنند حال اگر با فردی مواجه شوند که بخواهد تمام اعمال و رفتار آنها را پیش داوری نمایند احساس خطر خواهند کرد زیرا ممکن است مسیر زندگی آنها به طور کلی تغییر کند.
[دوشنبه 1396-01-14] [ 02:02:00 ب.ظ ]