استاد اخوان: شناخت حقیقی حضرت زهرا(س) در گرو درک شب قدر است
متن سخنرانی حجت الاسلام اخوان:
کرامت امیرالمومنین(ع) به مرحوم علامه امینی
مرحوم علامه امینی فرمود: «وقتی کتاب الغدیر را مشغول بودم نیاز پیدا کردم به کتاب ” ألصّراطُ المُستقیم إلی مُستّحّقی ألتّقدیم” مرحوم نباطی1، متوجه شدم کسی در نجف این کتاب را دارد. به او رو زدم و بعد از مدتی سروکله زدن ایشان حاضر شد مرا تا آستانه ی اتاقش ببرد و آن را نشان دهد ولی گفت: نمی دهم به تو تا بمیری. خیلی دلم شکست به حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام می آمدم و می نشستم و به این نیت که ایشان لطف کند و خودش این کتاب را به من مرحمت کند، تا حدود یک ماه اینطور به حرم می آمدم. تا اینکه یک روز صحنه ی تکان دهنده ای دیدم، دو عرب وارد حرم شدند و یک مریض را می کشاندند و یکی از آنها گفت: یااباالحسن من دیگر نمی توانم، داروها را به طرف حرم پرت کردند و مریض را همانطور رها کردند. همه انتظار داشتند مریض بیافتد اما در کمال تعجب مریض ایستاد و شفایش را گرفت. خیلی به من برخورد که آنها اینطور بی ادبانه آمدند و حاجت هم گرفتند و منقلب شدم و گریه ام گرفت. در همان حالت خوابم برد و آقا را دیدم و حضرت پرسیدند؟ چه شده؟ ماجرا را برای حضرت گفتم. حضرت فرمود: ما شما را دوست داریم که اینجا بیایید و با ما حرف بزنید. گفتم: آقا می آیم اما کتاب را به من بده. حضرت فرمود: کتاب را برایت مقدر کرده ام اما نزد من بیا.
از حرم بیرون آمدم یک زنی را دیدم که یک سبد تخم مرغ برای فروش دستش بود، دستش را از زیر چادر بیرون آورد و گفت این فروشی است. دیدم همان کتاب است و آن را خریدم.»
ماجرایی عجیب در سفرهای مرحوم سلماسی
عاشورا برای خودش یک زمانی است آیا با از روز عاشورا درکی داشته ایم؟ یا فقط در زمانش بوده ایم؟ خاک کربلا در روز عاشورا خون می شود یعنی یک درکی دارد حال ما چطور؟ درکی داریم؟
مرحوم سلماسی2 انسانی عجیب بوده و ماجراهای عجیب و غریبی داشته است من جمله اینکه محرم سیدبحرالعلوم بوده و خیلی از اسرارش توسط ایشان گفته شده است. یک ماجرایی دارد خیلی مفصل است که از وقتی که در سال طاعون و وبا حرکت کرده از کاظمین آمده و به سامرا رفته تا آمده می رسد به اینکه ایران آمده و همدان و …
مرحوم سلماسی نقل می کند در مسافرت طولانی اش به جایی می رسد که پیرمردی در یک بیغوله ای بیتوته کرده، اول خیال کردم اهل ریاضتهای باطله است که برخی انجام می دهند و به جایی هم می رسند اما شرعی نیست. دیدم در کنارش یک کتاب فقه است و از او اذن گرفتم و کتاب را برداشتم دیدم کتاب فقه شیخ جعفر است، فهمیدم انسان متشرعی است از او پرسیدم شما با اینکه متشرع هستی چرا به اینجا آمده ای؟ ما در اسلام رهبانیت این چنین نداریم.
پیرمرد گفت درست است اما من پیر شده ام و در حال مرگ هستم، صاحب مکنت و مال بودم با ورثه صلح کرده ام و اذن گرفته ام که آخر عمری به این گوشه بیایم و مشغول عبادت شوم. از او پرسیدم در این مدت آیا توجه و عنایتی به شما شده است؟ چه بوده؟
گفت: بله از جانب سیدالشهدا علیه السلام به من منصب عنایت کرده اند. شبی مشغول عبادات بودم که دیدم عده ای از حیوانات سمت من می آیند که بعضی از آنها خطرناک بودند مثل پلنگ گرگ، در ابتدا خیلی ترسیدم اما آنها با فاصله ای از من نشستند. کمی دقت کردم دیدم جانواران اضداد کنار هم هستند مثل گرگ و میش، شغال و کبک. هرچه فکر کردم به نتیجه نرسیدم وقتی ماه را دیدم متوجه شدم ماه شب دهم است و شب عاشوراست. با خود گفتم شاید از من چیزی انتظار دارند، شروع کردم به زمزمه کردن با خودم و روضه سیدالشهدا علیه السلام آنچه بلد بودم خواندم، دیدم آنها در میان خودشان همهمه می کنند یعنی آنها در عالم حیوانیت خودشان به آن اندازه درک داشتند. از آن سال تا به الان آن حیوانات در شب عاشورا به اینجا می آیند تا برای آنها روضه بخوانم.
درک کردن حد و اندازه
درک داشتن خیلی مهم است یک موقع انسان در یک شهر و موقعیتی قرار می گیرد اما از آن درک ندارد. رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ3؛ مورد رحمت خدا قرار می گیرد کسی که حد و اندازه ی خودش را درک می کند. اما از خدا می خواهد که خدا کاری کند تا من شب قدر را درک کنم و منظور فقط حضور در شب قدر نیست، امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.
جز ولیّ معصوم کسی نتوانسته قدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را درک کند؛ لذا هر کسی به اندازه ی خودش از شب قدر بهره و درکی دارد اما درک واقعی مخصوص ولیّ معصوم است.
[یکشنبه 1395-11-10] [ 10:23:00 ب.ظ ]