انسان مجموعه ای از احساسات و عواطف گوناگون است. ترس، محبت، خشم، غم و شادی از رایج ترین احساسات آدمی است. علل و عوامل گوناگونی سبب غلبه ی حسی خاص در درون انسان می شود که غالبا منشا این عوامل شناخته شده است اما گاه هیچ عامل محسوس و شناخته شده ای برای وجود یک حس در درون شخص دیده نمی شود.
آنچه علم امروز در شناخت پاره ای از عوامل ناشناسِ احساسات بیان می کند حاکی از وجود تغییرات فیزیکی و بالا و پایین شدن ترشحات هورمونی در درون فرد است اما با این همه هنوز عوامل ناشناس بیشماری در غلبه ی حسی خاص در وجود فرد دیده می شود که پی بردن به آن امری بس مشکل است.
ادامه مطلب :
کی از تجربیات مشترک غالب افراد غمیگینی و شادی بی دلیل است. آنچه ما به تجربه در طول زندگی خود با آن مواجه شده ایم آنست که گاه به هیچ دلیلی شاد و گاه اندوهگین می شویم. در این هنگام است که ذهن ما بدین سوال مشغول می گردد که چرا اکنون شاد و یا اندوهناکیم؟؟؟ هرچند در وهله ی اول یافتن این پرسش ناممکن و سخت به نظر می آید اما با تتبعی مختصر در کتب روایی، پاسخ این پرسش به زیبایی در کلام معصومین (علیهم السلام) دیده می شود.
هر چند به ظاهر گاه دچار اندوه و شادی بی دلیل می شویم اما در واقع آنچه از اندوه و شادیِ بی دلیل ما را به خود مبتلا می سازد انعکاس حالات و احساسات پیشوایان دینی مان و یا برادران دینی مان است
آنچه از کلام معصومین (علیهم السلام) در این خصوص استفاده می شود آن است که :
1. به سبب طینت واحد مومنین با یکدیگر اندوه و شادی یکی از برادران دینی به دیگران منتقل می شود. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: « جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: تَقَبَّضْتُ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رُبَّمَا حَزِنْتُ مِنْ غَیْرِ مُصِیبَةٍ تُصِیبُنِی أَوْ أَمْرٍ یَنْزِلُ بِی حَتَّى یَعْرِفَ ذَلِكَ أَهْلِی فِی وَجْهِی وَ صَدِیقِی فَقَالَ نَعَمْ یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ طِینَةِ الْجِنَانِ وَ أَجْرَى فِیهِمْ مِنْ رِیحِ رُوحِهِ فَلِذَلِكَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ فَإِذَا أَصَابَ رُوحاً مِنْ تِلْكَ الْأَرْوَاحِ فِی بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ حُزْنٌ حَزِنَتْ هَذِهِ لِأَنَّهَا مِنْهَا. تَقَبَّضْتُ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، رُبَّمَا حَزِنْتُ مِنْ غَیْرِ فَقَالَ: «نَعَمْ، یَا جَابِرُ، إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ طِینَةِ الْجِنَانِ، وَ أَجْرى فِیهِمْ مِنْ رِیحِ رُوحِهِ، فَلِذلِكَ الْمُؤْمِن أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ، فَإِذَا أَصَابَ رُوحاً مِنْ تِلْكَ الْأَرْوَاحِ فِی بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ حُزْنٌ، حَزِنَتْ هذِهِ؛ لِأَنَّهَا مِنْهَا؛ به نقل از جابر جعفى ـ : در حضور امام باقر علیه السلام دلم گرفت . عرض كردم : فدایت شوم ، گاهى اوقات بدون آن كه مصیبتى یا گرفتاریى به من رسد، اندوهگین مى شوم، چندان كه همسرم و دوستم آن را در چهره ام مى خوانند. فرمود : همین طور است، جابر ! خداوند عزّ و جلّ مؤمنان را از طینت بهشتى آفرید و از نسیم روح خویش در آنها روان ساخت، از این روست كه مؤمن برادر تنى مؤمن است . پس هرگاه به یكى از آن ارواح در شهرى اندوهى رسد، آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا از جنس اوست.»( کلینی، محمد بن یعقوب، ج2، ص166)
چرا بی دلیل غمگین می شویم؟
2. از آنجا که خداوند مومنان را از نور ائمه(علیهم السلام) خلق نموده است غم و شادی معصومین (علیهم السلام) بدیشان منتقل می شود. در روایتی به نقل از امام صادق (علیه السلام) آمده است: « عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَعِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَغْتَمُّ وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَعْرِفَ لِذَلِكَ سَبَباً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ ذَلِكَ الْحَزَنَ وَ الْفَرَحَ یَصِلُ إِلَیْكُمْ مِنَّا لِأَنَّا إِذَا دَخَلَ عَلَیْنَا حُزْنٌ أَوْ سُرُورٌ كَانَ ذَلِكَ دَاخِلًا عَلَیْكُمْ لِأَنَّا وَ إِیَّاكُمْ مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل؛ به نقل از ابو بصیر ـ : با یكى از یارانمان خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم . به آن حضرت عرض كردم : فدایت شوم، یا بن رسول اللّه ! من [گاه ]بدون آن كه بدانم دلیلش چیست غمگین و اندوهناك مى شوم ! امام صادق علیه السلام فرمود : آن غم و شادى از ما به شما مى رسد ، زیرا اگر اندوهى یا سرورى به ما رسد بر شما نیز وارد مى شود؛ چون ما و شما از نور خداوند عزّ و جلّ هستیم.»(ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرائع، ج1، ص93)
در حضور امام باقر علیه السلام دلم گرفت . عرض كردم : فدایت شوم ، گاهى اوقات بدون آن كه مصیبتى یا گرفتاریى به من رسد، اندوهگین مى شوم، چندان كه همسرم و دوستم آن را در چهره ام مى خوانند. فرمود : همین طور است، جابر ! خداوند عزّ و جلّ مؤمنان را از طینت بهشتى آفرید و از نسیم روح خویش در آنها روان ساخت، از این روست كه مؤمن برادر تنى مؤمن است . پس هرگاه به یكى از آن ارواح در شهرى اندوهى رسد، آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا از جنس اوست.»( کلینی، محمد بن یعقوب، ج2،
[چهارشنبه 1395-12-18] [ 02:42:00 ب.ظ ]