از همه سو می دمد، نور تجلّای تو

غایبی و عالمی است، محو تماشای تو

 

تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان

کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!

 

روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی

در سر ما شور توست، در دل ما جای تو

 

سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی

ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!

 

خیز و بر آر از جگر بانگ “اَنَاالمنتقم”

تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو

 

زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح

دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو

 

از حرم فاطمه تا صف کرب و بلاست

چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو

 

موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان

تا که شود عالمی طور تجلّای تو

 

آرزوی فاطمه بانگ “اَنَاالمهدی ات”

عقده گشای علی، دست توانای تو

 

آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی

چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو

 

“میثم” اگر می چکد، از نفسش شهد جان

میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو

موضوعات: شعر  لینک ثابت



[دوشنبه 1397-02-10] [ 10:37:00 ب.ظ ]