حتما شما هم با این صحبت ها و اصطلاحات نا آشنا نیستید و کم و بیش شنیده اید … عده ای که از خاندانی با اصل و نصب و فرهیخته هستند، هیچ وقت ریشه و اصل خود را فراموش نمی کنند، وقتی با آن ها صحبت می کنی به زیبایی از گذشته خود که جز صداقت و نور و روشنایی نیست حرف می زنند … مثلا وقتی پای صحبت بازاری های اصیل می نشینی از تلاش ها و زحماتشان می گویند، از روزهایی که برای رسیدن به این موقعیت مادی و وجهه اجتماعی تلاش های شبانه روز داشتند می گویند، از سختی ها و زحماتشان می گویند و می گویند که این چیزهایی که ما الان به عنوان رفاه و راحتی در زندگی اجتماعی و مادی آن ها می بینیم حاصل 50-60 سال تلاشه و یک شبه به این جا نرسیده اند.
ادامه مطلب :
بر عکس عده ای دیگر مخصوصا گروهی از جوانان امروزی، بدون توجه به گذشته و ریشه و نسب خود می خواهند یک شبه ره صدساله را طی کنند، اصلا توجه نمی کنند که گذشته شان چه بوده، از کجا شروع کرده اند و … سریع می خواهند گذشته شان را از بین ببرند چون در نگاهشان یا خیلی بی کلاس است یا فقیرانه و یا …. و نتیجه اش هم جز خسارت و زیان چیزی نخواهد شد.
این گونه افراد را می توان به درختان و سرسبزی آن ها تشبیه کنیم؛ دار و ندار شاخه ها از درخت است، اگر هستند، اگر سبزند، اگر باری و برگی و طراوتی داشته و دارند نه از خود که همه از درخت است و این همه را تا وقتی دارند که با درخت اند، و گرنه به هر دلیل که بریده و جدا شوند شاید چند صباحی سبز بمانند اما نمی مانند و می خشکند، و آماده برای آتش و سوختن و دود و خاکستر شدن.
همه میهمان سفره خداوند هستیم
یادمان نرود که ما همان شاخه هاییم که از خود چیزی نداشته و نداریم: ایها الناس انتم الفقراء (فاطر/25) مردم! شما از خود چیزی ندارید.
همچنانکه فقیر از خود چیزی ندارد و اگر دارد از غنی است: هوالغنی (لقمان/26) و غنی خداست.
پس ما همه بر سفره خداییم، البته این را همه می دانند که بر سفره ایم، اما همه نمی دانند: بر سفره که هستیم؟ و میهمان که؟
جمله مهمانند در عالم و نیک کم کسی داند که او مهمان کیست؟ (مولوی)
مهمترین مسأله در زندگی انسان، سعادت و خوشبختی است و سعادت و خوشبختی در آرامش است و آرامش در اطاعت و عبادت خداست، که خدا در قرآن کریم فرمودند: به هر میزان که انسان به خدا نزدیکتر باشد آرام تر است، زیرا بر اثر نزدیک شدن به خدا، انسان از دوستان خدا می گردد و دوستان خدا را نه ترسی و نه غم و اندوهی است که خداوند فرمود: “اَلا اَن اولیاء اللّه لا خَوفَ علیهم وَ لا هُم یَحزَنون”
بعضی ها تصور می کنند نان از بازوی خود می خورند همچنانکه پاره ای گمان بوده اند که محصول تلاش و تقلا و کوشش خود را درو می کنند و یا میهمان حوصله و بردباری خود هستند و یا حاصل دانش و آگاهی خود را مصرف می کنند آنگونه که قارون می گفت: إِنَّما أوتیتُهُ عَلىٰ عِلمٍ (الصص/78) آنچه دارم ریشه در دانش من دارد.
بنابراین همه می دانند که میهمانند اما نمی دانند میهمان که؟
برگردیم به شاخه ها، و شاخه ها را خوب نگاه کن! باز هم نگاه کن! و دوباره نگاه کن او می بینی که هر چه شاخه ها از تنه خویش فاصله می گیرند تُردتر، ضعیف تر، نازک تر، شکننده تر می شوند و هرچه به تنه نزدیک و نزدیکتر شده ضخیم تر، فربه تر، قطورتر، نیرومندتر، سخت تر و مقاومت تر می گردند.
و ما هم همین گونه ایم؛ هرچه به تنه خود و اصل خود که خداست نزدیک تر شویم توانمندتریم و با اقتدار و صلابت بیشتر، و هرچه دور و دورتر باشیم ناتوان تر و نزار و خسته تر.
و اینجاست که قرآن می گوید: فرّوا الی الله (الذریات/ 50) بگریزید به سوی خدا و نیز … وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (آل عمران/ 100)
و خدا اصل و ریشه ماست، همچنانکه تنه اصل شاخه است. و درخت، بی شاخه می تواند بود اما شاخه، بی درخت هرگز!
با خدا بودن است که آرامش می آورد
اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی را طالب هستید ، بدانید که به جز با خدا بودن و به او نزدیک بودن راه دیگری ندارد: "اَلا بذکر اللّه تطمئنَ القلوب: همانا یاد خدا آرامش دهنده دلهاست.”
مهمترین مسأله در زندگی انسان، سعادت و خوشبختی است و سعادت و خوشبختی در آرامش است و آرامش در اطاعت و عبادت خداست، که خدا در قرآن کریم فرمودند: به هر میزان که انسان به خدا نزدیکتر باشد آرام تر است، زیرا بر اثر نزدیک شدن به خدا، انسان از دوستان خدا می گردد و دوستان خدا را نه ترسی و نه غم و اندوهی است که خداوند فرمود: “اَلا اَن اولیاء اللّه لا خَوفَ علیهم وَ لا هُم یَحزَنون”
منابع:
کتاب باران حکمت؛ بیانات حجت الاسلام رنجبر، 1385
سایت راه زندگی؛ نقش خدا در زندگی انسان؛ نوشته دکتر مرتضایی
[سه شنبه 1395-12-17] [ 09:56:00 ب.ظ ]