طرح مشکل : مشكل مهم من احساس حقارت بيش از اندازه و نداشتن اعتماد به نفس است. چگونه مى توانم از اين حالت نجات يابم. شايد بهتر باشد از زندگى روزانه ام مثال هايى بزنم و مواردى را كه فكر مى كنم در اين احساس ريشه دارد، برشمارم:
1. در كلاس هيچ وقت اجازه سؤال كردن به خود نمى دهم؛ چون فكر مى كنم سؤالم خيلى احمقانه و پيش پا افتاده و از نظر استاد و دانشجويان، بسيار ساده و بى اهمّيّت است.
2. هيچ وقت دوست ندارم به ميهمانى بروم؛ زيرا حس مى كنم ديگران طور ديگرى به من نگاه مى كنند و مرا بى كفايت مى دانند.
3. هرگاه در رسيدن به يكى از خواسته ها و اهدافم - هر چند بسيار جزيى و كم اهمّيّت باشد - شكست بخورم، خويشتن را خوار مى شمارم و به شدت سرزنش مى كنم.
همان طور كه آگاهي از خويشتن مي تواند انسان را از هرگونه خيالبافي و افكار منفي درباره خود رهايي دهد و سمت كمال واقعي و اصلاح كاستيها رهنمون گردد، عدم اعتماد به نفس مي تواند مانع شكوفايي قابليتها و خلاقيّتها و ايفاي مسئوليتها شود.
اعتماد به نفس انسان را مستقل و دور از هرگونه وابستگي بار مي آورد و براي انجام دادن مسؤوليتهاي فردي و اجتماعي، با توجّه به تواناهاي، خويش به ميدان عمل مي كشاند. اعتماد به نفس سبب مي شود فرد مسؤوليتهاي خويش را با اطمينان كامل انجام دهد و با افزايش قابليتها و توانايي هايش از هرگونه توقف و سكون بپرهيزد. در واقع اعتماد به نفس به معناي باور كردن قابليت انساني خويش، روبهرو شدن فعال با رويدادهاي زندگي و انجام دادن درست وظايف است. بنابراين، اعتماد به نفس از درون فرد سرچشمه مي گيرد نه از بيرون. افرادي كه از اعتماد به نفس كافي برخوردارند، استقلال عمل دارند و مسؤوليت پذير و پيشرفت گرايند؛ ناكامي هاي زندگي را مي پذيرند؛ بر ايجاد رابطه با ديگران توانايند و از هرگونه گوشه گيري دوري مي جويند.
از طرف ديگر، آنان كه ضعف اعتماد به نفس دارند از مشكلات زير رنج مي برند:
1. در كلاس هيچ وقت اجازه سؤال كردن به خود نمى دهم؛ چون فكر مى كنم سؤالم خيلى احمقانه و پيش پا افتاده و از نظر استاد و دانشجويان، بسيار ساده و بى اهمّيّت است.
2. هيچ وقت دوست ندارم به ميهمانى بروم؛ زيرا حس مى كنم ديگران طور ديگرى به من نگاه مى كنند و مرا بى كفايت مى دانند.
3. هرگاه در رسيدن به يكى از خواسته ها و اهدافم - هر چند بسيار جزيى و كم اهمّيّت باشد - شكست بخورم، خويشتن را خوار مى شمارم و به شدت سرزنش مى كنم.
همان طور كه آگاهي از خويشتن مي تواند انسان را از هرگونه خيالبافي و افكار منفي درباره خود رهايي دهد و سمت كمال واقعي و اصلاح كاستيها رهنمون گردد، عدم اعتماد به نفس مي تواند مانع شكوفايي قابليتها و خلاقيّتها و ايفاي مسئوليتها شود.
اعتماد به نفس انسان را مستقل و دور از هرگونه وابستگي بار مي آورد و براي انجام دادن مسؤوليتهاي فردي و اجتماعي، با توجّه به تواناهاي، خويش به ميدان عمل مي كشاند. اعتماد به نفس سبب مي شود فرد مسؤوليتهاي خويش را با اطمينان كامل انجام دهد و با افزايش قابليتها و توانايي هايش از هرگونه توقف و سكون بپرهيزد. در واقع اعتماد به نفس به معناي باور كردن قابليت انساني خويش، روبهرو شدن فعال با رويدادهاي زندگي و انجام دادن درست وظايف است. بنابراين، اعتماد به نفس از درون فرد سرچشمه مي گيرد نه از بيرون. افرادي كه از اعتماد به نفس كافي برخوردارند، استقلال عمل دارند و مسؤوليت پذير و پيشرفت گرايند؛ ناكامي هاي زندگي را مي پذيرند؛ بر ايجاد رابطه با ديگران توانايند و از هرگونه گوشه گيري دوري مي جويند.
از طرف ديگر، آنان كه ضعف اعتماد به نفس دارند از مشكلات زير رنج مي برند:
1. احساس خود كم بيني
در اكثر اعمال و نگرش هاشان احساس عدم اطمينان و درماندگي مي كنند؛ خود را در مواجهه با مشكلات ناتوان مي بينند و جملاتي چون نميتوانم اين كار را انجام دهم، هرگز قادر به يادگيري در سطوح عالي نيستم، توان نيل به مراتب عالي ندارم، هميشه ذهن اين افراد را به خود مشغول مي كند.
[پنجشنبه 1395-10-09] [ 12:05:00 ب.ظ ]