كو آن كه طی كند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
این رودها كه همسفر بیقراریاند
تحسین نمودهاند خروشانی تو را
با صد هزار شاخه گل یاس هم بهار
همپای نیست عطر گلستانی تو را
وقت عبادت آیهای از نور میشوی
تا عرش میبرند چراغانی تو را
تسبیح كردهاند خدا را فرشتگان
تا دیدهاند جلوه سبحانی تو را
باید فرشتگان پی درك فصاحتت
از بر كنند متن سخنرانی تو را
اندوه رنجهای تو با آن مساحتش
پُرچین نكرد صفحه پیشانی تو را
هجده گل از حیات جهان چید دست تو
ای باغهای خرم توحید، مست تو
این چشمهها بدون تو آب روان نداشت
این دشتها بدون تو طبع جوان نداشت
بهتر ز یاسهای تو نُهچرخ گل ندید
بهتر ز دودمان تو هفتآسمان نداشت
ای مهربانتر از همه شهر با علی
ای آن كه چون تو شهر علی مهربان نداشت
نُه سال با تو چشم علی روی غم ندید
نُه سال جز تو قلب علی همزبان نداشت
نُه سال جز تو مادر گلها كسی نبود
نُه سال جز تو باغ علی باغبان نداشت
نُه سال سفرههای فقیران شهرتان
جز با تنور بخشش این خانه نان نداشت
بانو! مدینه عطر شما را گرفته بود
اما چرا كسی خبر از قبرتان نداشت
باشد ولی ز خاك بهار تو باقی است
در باغ یاس عطر مزار تو باقی است
عزم شما مبارزه از سر گرفته بود
تصمیم بر جهاد مكرر گرفته بود
لشكر شد اشكهای شما در مصاف خصم
وقتی شرار فتنهگری در گرفته بود
آن روز تیغ خطبه تو آبدیده بود
حال و هوای حمله به خیبر گرفته بود
آن روز واژههای شجاع تو در نبرد
جان از جوان و دل ز دلاور گرفته بود
زینب كه خطبههای سراسر حماسه خواند
این درس را، ز مكتب مادر گرفته بود
ای مادر شلمچه! امید شهادتم
در پشت روضههای تو سنگر گرفته بود
دلخستهام، طراوت كارونم آرزوست
لیلای جان! جزیره مجنونم آرزوست
برداشت دست حق ز رخ شب نقاب را
حس كرد باز پنجرهها آفتاب را
بیدار گشتهایم و دلآشفته دشمنان
دیگر مگر به خواب ببینند خواب را
باید امید داشت به فردای پرغرور
باید فزون نمود در این ره شتاب را
گفتا به حق تجلی نور خمینی است
هر كس كه دید رهبر این انقلاب را
فریاد میزنیم در این شور بیكران
«عجّل علی ظهوركَ یا صاحب الزمان»
محمد جواد زمانی