عقل و نقل، هر نوع بدعت‌گذارى را تقبیح مى‌كنند. اما از نظر خرد، هرگاه مقام تقنین و تشریع از آنِ خدا باشد، هر نوع تشریع جدید با قید انتساب به خدا، نوعى تصرف در قلمرو امور الهى است.


آیت الله سبحانی

آیت الله سبحانی در نوشتاری دربارۀ «بدعت»، تعریف، شروط تحقق بدعت، دلایل حرمت و ریشه های بدعت را تبیین نموده اند.

 بدعت در لغت

بدعت در لغت عرب به معنى نوآورى است. عرب هركار بى سابقه را «بدیع» مى نامد. و از آنجا كه خدا آسمان ها و زمین را بدون الگوى سابق پدیدآورده است خود را «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ». (1) نامیده است. ولى بدعت در اصطلاح علماء، تصرف در قانون الهى است به صورت كاستن چیزى از آن و یا افزودن چیزى بر آن و به عبارت دیگر نوعى نوآورى در آیین الهى كه سابقه اى در كتاب و سنت و دیگر مدارك دینى نداشته باشد.

بدعت از شرك در تقنین ریشه مى گیرد

یكى از مراتب توحید، توحید در تقنین و تشریع است یعنى هر نوع قانون گذارى مخصوص مقام ربوبى است چنان كه مى فرماید «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ» (2) بنابراین هر نوع قانونى بدون دلیل به شریعت الهى نسبت داده شود نوعى شرك در این مرحله است زیرا هیچ كس حق ندارد قانونى را تصویب كند و آن را به خدا نسبت بدهد بدون اینكه در شریعت خدا وارد شده باشد.

چرا تشریع از آن خداست و چرا شارع فقط اوست و جز او قانون گذارى براى بشر نیست؟! زیرا در قانون گذار سه چیز شرط است و این سه شرط فقط در ساحت اقدس الهى جمع مى باشد.

اولاً: انسان شناس كامل است.

ثانیاً: سود و زیانى در جامعه ندارد.

ثالثاً: تحت تأثیر قدرت ها و احزاب چپ و راست قرار نمى گیرد.

ادامه مطلب :

پاسخ یك سؤال

اگر قانون گذار فقط خداست و تشریع و تقنین از آن او است بنابراین مجلس شوراى اسلامى چه سمتى دارد؟

پاسخ: این سؤال روشن است كار آنان قانون گذارى نیست بلكه برنامه ریزى است آنهم در پرتو احكام الهى و قانون اساسى كه بر اساس كتاب و سنت تنظیم شده است، نمایندگان براى پیشرفت مملكت و یا دفاع از منافع آن، مقرراتى را تصویب مى كنند كه قوه مجریه آنرا اجراء كند.

بنابراین نسبت دادن هر چیزى چه از نظر فكرى و چه از نظر عملى، به شرع مقدس، در حالى كه در شرع چنین چیزى نباشد، بدعت نامیده مى شود و تنظیم كننده آن بدعت گذار خواهد بود و در تحقق بدعت شروطى لازم است كه به بیان آنها مى پردازیم:

شرط نخست: قصد تصرف در شریعت الهى

انسان بدعت گذار كسى است كه مى خواهد در شریعت خدا دخل و تصرف كند یا از آن چیزى بكاهد، یا بر آن چیزى بیفزاید مثلا ركعتى را بر نماز بیفزاید یا چیزى از آن بكاهد. یا عبادتى را به شرع نسبت بدهد كه در شرع وارد نشده است و یا در قوانین مربوط به عقد و ایقاع مانند بیع و اجازه تصرف كند و آن را به شرع نسبت دهد، در حالى كه در شرع وارد نشده است.

ولى اگر در عرصه فردى و یا اجتماعى كار نویى را عرضه كند ولى به شرع نسبت ندهد بدعت نامیده نمى شود ولى در عین حال ممكن است كار شایسته و یا ناشایسته باشد. مثلا بازى هایى كه امروز به عنوان ورزش رایج است كار نویی است ولى بدعت نیست زیرا به شریعت نسبت داده نمى شود. ولى آیا جایز است یا نه آن مسأله دیگرى است، یا ساختن كاخ هاى چند طبقه، نوعى بدعت در امر ساختمانى است ولى چون انجام چنین كارى را به شرع نسبت نمى دهند، بدعت نخواهد بود ولى در عین حال، حلال و حرام بودن آن موضوع جداگانه اى است. در برخى از كشورهاى اسلامى اختلاط زن و مرد آن هم بدون حجاب شرعى، رایج است و مسلماً این كار بدعت نیست زیرا شركت كنندگان عمل ناشایست خود را به شرع نسبت نمى دهند ولى در عین حال حرام است این نوع بازى ها و خانه سازى ها و اختلاط زن و مرد بدعت لغوى است یعنى كار نو و جدیدى است اما بدعت شرعى نیست در عین حال، اگر چیزى بدعت نبود دلیل بر حلال بودن آن نیست، حلال و حرام بودن آن را باید از راه دیگر به دست آورد.

شرط دوم: نداشتن پشتوانه اى در شرع

از آنجا كه بدعت، تصرف در شریعت خداست، این تصرف در صورتى تحقق مى پذیرد كه در شریعت اسلام بر آن كار نو، دلیل خصوصى و یا عمومى كه مورد و غیر مورد را شامل شود، وجود نداشته باشد والاّ هر عمل نو كه ریشه در شریعت داشته باشد شرعاً بدعت شمرده نمى شود.

اگر دولت اسلامى ارتش خود را با آخرین سلاح هاى دفاعى امروز، مجهز مى كند كه بتواند از آب و خاك كشور دفاع نماید چنین تجهیزات به صورت خصوصى در قرآن و سنت وارد نشده اما پشتوانه كلى و عمومى دارد و آن اینكه خدا مى فرماید:

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیءْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ». (3)

«هر نیرویى در قدرت دارید براى مقابله با آنها (دشمنان)، آماده سازید! و (همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگرى غیر از اینها را، كه شما نمى شناسید و خدا آنها را مى شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق كنید، بطور كامل به شما بازگردانده مى شود، و به شما ستم نخواهد شد!».

این آیه به صورت كلى اجازه مى دهد كه دولت اسلامى بنیه دفاعى خود را مطابق شرائط روز تقویت كند بنابراین هر چیزى كه در عرف مردم، سلاح دفاعى شمرده شود تأسیس و تهیه آن بدعت نیست اوّلاً به شرع نسبت داده نمى شود و اگر هم به شرع نسبت داده شود، بدعت نخواهد بود زیرا پشتوانه قرآنى دارد.

شرط سوم: اشاعه آن در میان مردم

اگر كسى در زندگى شخصى خود چنین تصرفاتى را انجام دهد یعنى چیزى كه در شریعت نیست به آن معتقد شود و یا عملا انجام دهد این كار در صورتى بدعت شمرده مى شود كه آن را در میان مردم از طریق نوشتار و گفتار ترویج كند. در غیر این صورت كار حرامى را مرتكب شده ولى بدعت نخواهد بود.

بنابراین در صدق بدعت سه شرط لازم است:

* تصرف در شریعت: نسبت دادن كار تو به شریعت.

* در شریعت دلیلى بر وجود نباشد نه دلیل عام و نه دلیل خاص.

* ترویج آن در میان مردم در قالب كتاب، سخنرانى، رسانه و… .

* تعریف بدعت نزد عالمان فریقین

1 . سیدمرتضى (م436ق) مى گوید: «البدعة: الزیادة فى الدین او النقصان منه مع اسناده الى الدین»(65) افزودن چیزى بر دین و یا كاستن آن بشرط اینكه كار خود را به دین نسبت دهد.

2 . ابن حجر عسقلانى (م852ق) از علماى اهل سنت بدعت را چنین توصیف مى كند: «البدعة ما احدث و لیس له اصل فى الشرع و ما كان له اصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعة» (4) یعنى بدعت نوآورى است كه دلیلى در شرع براى آن نباشد اما اگر اصل و ریشه اى در دین داشته باشد هرگز بدعت نخواهد بود. روى تعریف دوم هر نوع نوآورى در امور نظامى و دفاعى كه به شرع نسبت داده شود بدعت نیست. چون اصلى در قرآن دارد چنانكه گذشت.

3 . ابن حجر هیتمى. بدعت را چنین تعریف مى كند: «ما احدث و لیس له اصل فى الشرع و ما كان له اصل فى الشرع فلیس ببدعة». (5)

با توجه به تعریف هاى سه گانه چیزى نو كه به شرع نسبت داده نشود، بدعت نیست ولى ممكن است حرام باشد.

دلائل حرمت بدعت

عقل و نقل، هر نوع بدعت گذارى را تقبیح مى كنند. اما از نظر خرد، هرگاه مقام تقنین و تشریع از آن خدا باشد هر نوع تشریع جدید با قید انتساب به خدا، نوعى تصرف در قلمرو امور الهى است چه كارى زشت تر از این كه انسان ناتوانى، در قلمرو امور الهى بدون اذن او تصرف كند. به دیگر سخن: ربوبیت از آنِ خداست و سرنوشت انسان از نظر تشریع در دست اوست، آدم بدعت گذار مدعى مقام ربوبى است كه از شؤون خدا مى باشد.

و اما از نظر نقل كافى است كه بدانیم عرب جاهلى برخى از چیزها را حرام و برخى دیگر را حلال مى شمردند و همه را به خدا نسبت مى دادند قرآن در تقبیح عمل آنان مى گوید:

«قُلْ اللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ». (6) بگو آیا خدا چنین اذنى را به شما داده است یا بر خدا افترا مى بندید.

گذشته از این، حدیث نبوى بهترین شاهد بر تحریم بدعت است و خطیبان سعودى نیز این حدیث را در آغاز خطبه هاى خود مى خوانند: «ان احسن الحدیث كتاب اللّه و خیر الهدى هدى محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و شر الامور محدثاتها».

«بهترین سخن كتاب خدا و بهترین روش، روش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و بدترین امور بدعت ها (پدیده هاى مخالف دین) است». (7)

افراد سطحى نگر در معنى حدیث دچار اشتباه مى شوند تصور مى كنند هر كار نو، بدعت است و لذا اولین كار نو كه در زندگى صحابه پدید آمد، الك كردن آرد بود كه سبوس آن را از آرد جدا مى كردند در آن موقع یك مرتبه صدا بلند شد؛ گروهى گفتند «شر الامور محدثاتها» در حالى كه الك كردن آرد ارتباطى به حدیث رسول گرامى ندارد. زیرا متصدیان این كار هرگز مدعى نبودند كه ما این كار را به دستور پیامبر گرامى انجام مى دهیم یا خدا چنین دستورى را به ما داده است. بلكه غرض آنها خوردن نان لذیذتر بود. بنابراین تطبیق حدیث بر چنین كارى و امثال آن حاكى از سطحى نگرى است. اگر ما هر كار نویی را بدعت بدانیم باید بگوییم زندگى همه مردم در عربستان سعودى غرق در بدعت است از ساختمان هاى چند طبقه گرفته، تا خودروهاى آخرین سیستم، و وسایل سرمایش و گرمایش و رسانه هاى گوناگون همگى نو بوده و در عصر رسالت حتى قرنها بعد، وجود نداشته است.

ریشه هاى بدعت در امور جزئی

الف) تقدس مآبى

یكى از علل رشد بدعت در متن دین، «تقدس مآبى» انسان هاى جاهل و نادان است. از باب نمونه: پیامبر گرامى در ماه رمضان با دهن روزه عازم فتح مكه بود، هنگامى كه به نقطه خاصى رسید كاسه آبى را طلبید و افطار كرد و و قریب به این مضمون فرمود آن خدایى كه امر كرده كه در حضر روزه بگیرم، همان خدا به من امر كرده است كه در سفر روزه خود را بشكنیم و قرآن نیز مى فرماید: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّام أُخَرَ». (71) اغلب كسانى كه در ركاب پیامبر بودند روزه خود را شكستند اما گروهى با دهان روزه به سفر خود ادامه دادند و تصور كردند اگر با دهان روزه به سوى جهاد بروند، فضیلت بیشترى خواهند داشت. شاید شنیده بودند كه «افضل الاعمال أحمزها» وقتى خبر تقدس مآبى این گروه به پیامبر رسید: در روایت آمده است: «سمّاهم رسولُ اللّه عصاة» (8) پیامبر آنان را گنهكار توصیف كرد.

تو گویى این خشكه مقدس ها نخستین آیه از سوره حجرات را نخوانده بودند كه خدا مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ». (9)

اى افراد با ایمان بر خدا و پیامبر پیشى نگیرید (جلوتر نروید و عقب تر هم نمانید).

ب) تعصب هاى ناروا

گاهى تعصب هاى ناروا و بى جا، سبب پدیده بدعت مى شود شهر طائف در میان قلعه بسیار محكمى قرار داشت به اندازه اى كه مسلمانان نتوانستند آنجا را بگشایند و به مدینه بازگشتند سرانجام سران طائف تصمیم گرفتند با پیشنهاد شروطى، اسلام را بپذیرند گروهى را به مدینه فرستادند تا میان آنان و مسلمانان صلحنامه اى به امضا برسد، در آن صلحنامه پذیرش اسلام خود را مشروط به چهار چیز كرده بودند:

* برپایى بتخانه براى زنان تا سه سال.

* مردم طائف تجارت پیشه اند ربا براى آنان حلال باشد.

* زنانى در طائف هستند كه كار آنان روسپیگرى است آنان در عمل خود، آزاد باشند.

* خواندن نماز براى ما مشكل است ما از انجام آن معاف باشیم.

صلحنامه به وسیله یكى از صحابه پیامبر نوشته شد، هنگامى كه خدمت پیامبر بردند تمام آنها را رد كرد زیرا چگونه اجازه دهد بتخانه تا سه سال سر پا باشد، در حالى كه اساس بعثت تمام پیامبران مبارزه با بت پرستى است. وقتى بند دوم را براى حضرت خواندند حضرتش این آیه را خواند:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». (10)

اى كسانى كه ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنید اگر ایمان دارید!.

وقتى بند سوم را براى حضرتش خواندند این آیه را خواندند:

«وَ لاَ تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلاً». (11) و نزدیك زنا نشوید، كه كار بسیار زشت، و بد راهى است!.

و آنگاه كه بند چهارم را خواندند فرمود:

«لاخیر فى دین لا صلاة فیه»؛ دینى كه در آن نماز و پرستش خدا نباشد، در آن خیرى نیست. (12)

ج) اعمال سلیقه شخصى

گاهى سلیقه هاى شخصى سبب بروز بدعت مى شود. یاران پیامبر در حجة الوداع، «حج إفراد» نیت كرده بودند و تفاوت حج افراد با حج تمتع این است كه نخست اعمال حج را انجام مى دهند سپس جدا از حج در ماه هاى بعد مراسم عمره را انجام مى دادند.

اعراب در جاهلیت خواه در مدینه و خواه در مكه از حج تمتع رویگردان بودند؛ لذا در ماه ذى حجه اعمال حج را انجام مى دادند عمره را به ماه هاى بعد مانند رجب و غیره. تأخیر مى انداختند هنگامى كه پیامبر گرامى به مكه رسید و حضرتش در سعى بود جبرئیل نازل شد و فرمود به همگان برسانید كه نیت خود را از حج إفراد، به حج تمتع بازگردانند. پیامبر گرامى به مردم فرمود: مردم!!! همین الآن جبرئیل اینجاست و فرمان مى دهد كه از حج إفراد به حج تمتع عدول كنید. عرض كردند یا رسول الله! ما در میقات به نیت حج إفراد مُحرم شده ایم فرمود اشكالى ندارد نیت خود را برگردانید (13) اما گروهى از صحابه به شدت با این كار مخالفت كردند و گفتند آیا صحیح است ما حج تمتع انجام دهیم و نتیجه آن این مى شود بین اعمال عمره و اعمال حج، از احرام بیرون بیاییم و با همسران نزدیكى انجام دهیم و در حالى كه آب غسل از سر و صورت ما مى ریزد به سوى عرفات روانه شویم. این نوع سلیقه شخصى آنان را از عمل به دستور پیامبر رویگردان ساخت و اگر هم انجام دادند به شدت از عمل خود ناراحت بودند لذا هنگامى كه برخى بر مسند خلافت نشستند از حج تمتع جلوگیرى كردند هر چند تحریم وى اثرى در میان مسلمانان نگذاشت.

شیخ كلینى حدیثى از امیرمؤمنان (ع) درباره كسانى كه سلیقه شخصى خود را در دین اعمال مى كنند نقل مى كند:

«ایها الناس! انّما بدءُ وقوعِ الفتن اهواء تُتَّبعَ و احكام تُبتَدَع یُخالَفُ فیها كتابُ اللّه». (14)

همانا ریشه فسادها و فتنه ها (در میان مردم) از پیروى از خواسته هاى نفس و بدعت هایى سر چشمه مى گیرد كه برخلاف قرآن (و احكام الهى) صادر مى گردد.

شایسته است از این بحث كلى نتیجه گیرى كنیم، و مواردى را مورد بررسى قرار دهیم.

* تقسیم بدعت به حسنه و سیئه

در میان برخى فقیهان اسلامى بدعت به دو قسمت تقسیم مى شود: بدعت حسنه و بدعت سیئه.

آیا این تقسیم صحیح است؟

باید دید مقصود از بدعت در این جمله چیست؟ اگر مقصود بدعت لغوى یعنى كار نو ولى بدون وابستگى به شریعت است، این تقسیم صحیح است زیرا كارهاى نو در جامعه گاهى به صلاح انسان است مانند دستگاه تهویه و یا وسایل سریع السیر، و گاهى به ضرر اوست مانند سلاح هاى كشتار جمعى. در اینجا مى توان گفت این نوع كارهاى نو كه در جامعه پدید آمده است گاهى زیبا و گاهى دیگر یا نازیباست.

ولى اگر این دو نوع كار را به شرع نسبت بدهیم، مسلماً این تفسیر صحیح نیست زیرا تصرف در قانون خدا مطلقاً بد و نازیباست و هیچ بدعتى در جهان نمى تواند زیبا باشد. اكنون به ریشه این اصطلاح پى مى بریم.

* صلاة تروایح

پیامبر گرامى نوافل شبهاى ماه رمضان را به صورت فرادى مى خواند یكى دو بار هم كه خواست در مسجد برگزار كند برخى از مسلمانان به او اقتدار كردند حضرت از این كار ناراحت شد دیگر شب هاى ماه رمضان براى انجام نوافل به مسجد نیامد از آن زمان به بعد هم مسلمانان نوافل شبهاى رمضان را در مسجد و خانه به صورت فرادى انجام مى دادند در دوران خلافت عمر بن خطاب این مسأله دگرگون شد او مشاهده كرد كه نمازگزاران در گوشه و كنار مسجد به صورت فرادى یا به صورت جماعت هاى مختلف مشغول نوافل هستند تصمیم گرفت كه امامى براى آنها تعیین كند كه همگى به صورت دسته جمعى نماز بخوانند فردا شب یا شب بعد از آن وارد مسجد شد دید همگان به اُبَىّ بن كعب اقتدا كرده اند آن موقع این جمله را گفت: هذه بدعة حسنة در حالى كه این نوع عمل نو كه تصرف در قانون الهى بود نمى توانست موصوف به حسنه باشد. و اما اینكه چرا باید نوافل را در غیر مسجد انجام داد در این مورد حدیثى از پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) را یادآور مى شویم: «صلوا اَیّها النّاس فی بیوتكم فإنّ أفضل صلاة المرء فی بیته إلاّ الصلاة المكتوبة» (15)

همه نمازها را در خانه هاى خود بجاى آورید، جز نماز واجب كه در مسجد برگزار مى شود.

با كمال تأسف هنوز هم این بدعت به قوت خود در غالب كشورهاى اسلامى پا برجاست در حالى كه پیامبر از انجام آن با جماعت اظهار انزجار كرد مدتها هم همه مسلمانان به صورت فرادى مى خواندند.

راه پیشگیرى از بدعت در دین

اكنون روشن شد بدعت، پدیده بسیار زشتى است كه در كنار شجره دین رشد مى كند؛ آیا پیامبر اسلام راهى براى پیشگیرى آن مشخص فرموده است؟ تا ملاك بازشناسى حق از باطل باشد.

پاسخ این سؤال روشن است. حضرتش كسانى را كه به ما معرفى كرده كه با پیروى از آنها مى توان باطل را از پیكر دین جدا كرد، او به فرموده محدثان اسلام گفته است:

«انى تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه و عترتى اهل بیتى». (16)

دو چیز گرانبها به عنوان یادگار در میان شما گذارده و مى روم. یكى كتاب خدا دومى عترت و خاندان من است.

بنابراین با مراجعه به این دو یادگار گرانبها مى توان حق را از باطل جدا كرد و حقیقت دین را از كاستى و فزونى حفظ نمود.

در حدیث دیگر خاندان خود را بسان كشتى نوح دانسته و مى فرماید:

«مثل اهل بیتى فیكم كمثل سفینة نوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق» (17)

اهل بیت من مانند كشتى نوحند هر كس بر آن كشتى سوار شد نجات یافت و كسانى كه بازماندند غرق شدند.

یعنى اگر مسلمانان بر سفینه اهل بیت سوار شوند و از رفتار و گفتار آنان پیروى كنند آیین حق پا برجا مى ماند و علف هرز، در كنار آن رشد نمى كنند و حدیث ثقلین پس از حدیث غدیر حدیث متواتر و پس از آن حدیث سفینه است. اگر در طول این 14 قرن این همه فِرَق در سرزمین اسلام رشده كرده به خاطر این است كه اكثریت جامعه اسلامى از راهنمایى اهل بیت محروم بودند.

پاورقی:

1. یوسف: آیه 40.

2 . انفال: آیه 60.

3 . رسائل المرتضى:3/83.

4 . التبیین بشرح الأربعة:221.

5 . یونس: آیه 59 .

6 . بحارالأنوار، ج 77، ص 122، حدیث 23.

7 . بقره: آیه 185.

8 . صحیح مسلم به شرح نووى:7/232 و كافى:4/127، حدیث5.

9 . حجرات: آیه 1.

10 . بقره: آیه 278.

11 . اسراء: آیه 32.

12 . الكامل فی التاریخ، ابن اثیر جزرى:2/284.

13 . صحیح مسلم:4/37، باب وجوه الاحرام.

14 . كافى:1/54، باب البدع والرأی والمقائیس.

15 . سنن النسائی: ج3، ص161.

16 . تحف العقول، النص، ص: 426.

17. الغیبة( للنعمانی)، النص، ص: 44.

 

منبع: آشنایى با عقاید وهابیان، آیت الله العظمی جعفر سبحانی.

 

موضوعات: در محضر علما  لینک ثابت



[دوشنبه 1395-10-20] [ 03:05:00 ب.ظ ]