آیه:

لَا یکلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کسَبَتْ وَعَلَیهَا مَا اکتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَینَا إِصْراً کمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ [1]

ترجمه:

خدا هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی کند. آنچه (از خوبی) بدست آورد، فقط به سود اوست. و آنچه (از بدی) بدست آورد فقط به زیان اوست. (مؤمنان می گویند: ای) پروردگار ما! اگر فراموش کردیم یا خطا نمودیم، ما را بازخواست مکن. [ای ] پروردگار ما! و تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، همچنان که آن را بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی. [ای ] پروردگار ما! و آنچه که هیچ طاقت آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار؛ و ما را ببخش؛ و ما را بیامرز و بر ما رحمت آور. تو سرپرست مایی، پس ما را بر گروه کافران، پیروز گردان.

 

نکته ها و اشاره ها:

1- جملۀ «خدا هیچ کس را جز به اندازۀ توانایی اش تکلیف نمی کند. »، بیان یک حقیقت عقلی است که باید تکلیف با قدرت فرد تطابق داشته باشد و تمام احکام اسلام به وسیلۀهمین آیه تفسیر می شود و مقید می گردد؛ پس احکام اسلام مخصوص مواردی است که تحت قدرت انسان است؛ برای مثال، جهاد یا روزه برای کسی واجب است که توانایی انجام آنها را داشته باشد. در ضمن، این جمله بار دیگر این حقیقت را تأیید می کند که احکام شرعی از احکام عقلی و فرمان خرد انسانی جدا نمی گردد و احکام عقل و شرع دوش به دوش یکدیگر پیش می روند. [2]

ادامه مطلب :

2- واژۀ «کسْب» که در مورد اعمال نیک به کار رفته است، به اعمالی گفته می شود که انسان با تمایل درونی و بدون زحمت آن ها را انجام می دهد[3] و موافق فطرت اوست و یا اعمالی که فوایدش مخصوص خود انسان نیست و ثمرات آن به دیگران نیز می رسد؛ مثل کارهای خیر.

و در مقابل، واژۀ «إکتَسَب» که در مورد اعمال بد به کار رفته است، به معنای کارهایی است که خلاف فطرت انسان است و با زحمت انجام می گیرد و یا کارهایی که آثار آن تنها به خود انسان می رسد؛ مثل گناهان. [4]

3- در این جا این پرسش مطرح می شود که آیا خدا انسان را در برابر لغزشی که از فراموشی یا عدم توجه سرچشمه گرفته است، مجازات می نماید؟پاسخ آن است که گاهی فراموشی نتیجۀسهل انگاری خود انسان است. مسلم است که این گونه فراموشی ها از انسان سلب مسئولیت نمی کند[5] و می توان فرد را به خاطر آن (سهل انگاری که منتهی به فراموشی شده) سرزنش یا مجازات نمود.

4- در آیۀ فوق مؤمنان از خدا می خواهند که: «تکالیف سختی[6] که بر امّت های قبل بوده است برای آنها قرار ندهد. » از آیات قرآن استفاده می شود که تکالیف سخت در امّت های پیشین، در اصل شریعت نبوده، بلکه پس از نافرمانی ها و به عنوان عقوبت و کیفر برای آنان قرار داده شده است. همان گونه که یهودیان به خاطر نافرمانی های پی در پی از خوردن پاره ای از گوشت های حلال، محروم شدند. [7]

5- مفاد آیۀ فوق همان چیزی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حکایت شده: من به آیینی برانگیخته شده ام که عمل به آن برای همه سهل و آسان است. [8]

6- مؤمنان در این آیه از خدا می خواهند که هم آثار طبیعی لغزش ها را از روح و روانشان زایل سازد تا به عواقب شوم آن گرفتار نشوند، هم از کیفرهای تعیین شدۀگناهان در گذرد، [9] هم رحمت فراگیر خود را شامل آنان گرداند و هم بر کافران پیروزشان گرداند.

7- در احادیث متعددی مسلمانان به خواندن دو آیۀ آخر سورۀ بقره ترغیب شده اند و گفته شده تلاوت آن دو همانند گنج است و ثواب های متعددی برای آن بیان شده است. [10] آری اگر خواندن همین دو آیه تنها در لفظ خلاصه نشود و برنامۀزندگی شود می تواند کانون دل را با آفریدگار جهان پیوند دهد و روح را صفا بخشد و عامل فعالیت و تحرّک و سعادت گردد. آری، خواندن مکرر این آیات انسان را متوجه سرچشمه های اختیاری خطا و فراموشی می کند، تا از مقدمات آنها جلوگیری کند و منتهی به گناه نگردند.

8- یکی از روش های تربیتی قرآن آن است که به مؤمنان می آموزد چگونه دعا کنند و چه چیزی از خدا بخواهند؛ از این رو گاهی دعاهای پیامبران و مؤمنان در قرآن حکایت شده است و آیۀفوق یکی از این موارد است.

آموزه ها و پیام ها:

1- قوانین الهی سخت گیرانه و بالاتر از طاقت بشری نیست.

2- دستاوردهای نیک شما به سود خودتان و دستاوردهای بد شما به زیان خودتان است.

3- در دعاهای خویش برای همگان دعا و درخواست کنید.

4- از خدا عفو، رحمت و پیروزی بخواهید.

پی نوشت:

[1] سوره بقره، آیه 286

[2] تفسير نمونه، ج 2، ص 294.

[3]  واژه‏ى« كسب» ثلاثى مجرد است، اما واژه‏ى« اكتسب» از باب افتعال است و يكى ازخصوصيات باب افتعال آن است كه دلالت بر زحمت فعل مى‏كند.

[4] همان، ص 295( البته تفاوت‏هاى كسب و اكتساب در صورتى است كه اين دو واژه در مقابل هم قرار گيرند) و نيز ر. ك: المفردات فى غريب القرآن.

[5] مثل آيه‏ى:« فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا»( سوره‏ى سجده، آيه‏ى 14).

[6] واژه‏ى« اصْر» به معناى نگه‏دارى و محبوس ساختن است و به هر كار سنگينى كه‏انسان را از فعاليّت بازمى‏دارد، و نيز به عهد و پيمانى كه آدمى را محدود مى‏سازد، گفته مى‏شود؛ و گاهى به مجازات و كيفر نيز« اصْر» گويند.

[7]  ر. ك: سوره‏ى انعام، آيه‏ى 146 و سوره‏ى نساء، آيه‏ى 160.

[8]  ر. ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 297« بعثت الى الشريعة السهلة السمحة» و« بعثت بالحنيفية السهلة السمحة».

[9]  واژه‏ى« عفو» در لغت به معناى« محو كردن آثار چيزى» است و غالباً در محو آثارگناه به كار مى‏رود كه شامل آثار طبيعى و مجازات‏هاى گناه مى‏شود؛ امّا« مغفرت» به معناى صرف نظر كردن از مجازات در برابر گناه است( همان، ص 298).

[10] ر. ك: نورالثقلين، ج 1، ص 305 و تفسير نمونه، ج 2، ص 299.

منبع : تفسیر قرآن مهر، جلد دوم، 357

موضوعات: کلام نور  لینک ثابت



[پنجشنبه 1395-12-05] [ 07:28:00 ب.ظ ]