متن سخنرانی حجت الاسلام سعدیان را می خوانید:

حجت الاسلام سعدیان

تفاوت رسالت امام با پیامبر

شخصی به نام محمود نقل می کند: روزی از کنار قبرستان اُحد می گذشتم دیدم خانمی چادر به سر انداخته و همراه بچه هایش در قبرستان شهدای اُحد بر سر قبر حمزه سیدالشهدا گریه می کند. از ایشان پرسیدم: آیا پدر شما رسول الله صلی الله علیه و آله به طور شفاف تاکید بر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام کردند یا نه؟ ایشان پاسخی داد که جوابم را گرفتم، فرمود: آیا روز غدیر را فراموش کردی؟ علامه امینی اسنادی که در کتاب الغدیر جمع کرده در اثبات خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام است و همه ی اسناد از منابع اهل سنت است.

محمود از حضرت زهرا سلام الله علیها سوال کرد: پس چرا همسر شما اقدامی انجام نمی دهد تا حقش را بگیرد. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: مثل اینکه تو فراموش کرده ای رسالت امام با پیامبر فرق دارد. پیامبر مامور ابلاغ رسالت است و باید به مردم دین را ارائه دهد؛ حال یا مردم می پذیرند یا نمی پذیرند این برای خدا اهمیتی ندارد، گام اول در دعوت دین این است. تعداد افرادی که دور پیغمبر را می گیرند موضوعیتی ندارد.

کسی که باید مردم را در مقامات به ترفیع برساند، یعنی توزین رسالت و توضیح مساله امامت را بدهد وصی و امام است اما رفتن به سمت وصی و امام اجباری نیست اینجاست که قرآن می فرماید: لا اکراه فی الدین1؛ به همین دلیل است که حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: مثل امام مثل مثل کعبه است و مردم باید به سمت او بیایند. کعبه زبان ندارد و بیان آیات و تفسیر ندارد اما امام معصوم که حقیقت و باطن کعبه است بیان دارد و می تواند قرآن تفسیر کند و کسانی را ترفیع درجه می دهد که طالبش باشند البته برای کسانی که طالبش باشند، اگر طالبش نباشند ابایی ندارد که 25 سال در خانه بماند. مثل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که بیش از هزار و صد سال است که خانه نشین است و می خواهد ببیند واقعا مردم او را می خواهند پای او می ایستند بستگی دارد که مردم به این باور برسند یا نه، پس غیبت و ظهور امام علیه السلام دست ماست.

ادامه مطلب :

>

یک وجه از ظهور به اراده ی جامعه شیعه وابسته است

یک اجل محتوم و یک اجل معلق داریم. مثلا برای افراد نوشته اند که این مقدار سال زندگی کند، اما اگر خطا و اشتباهی انجام دهد مثلا در رانندگی اشتباهی می کند و اجل معلق است و خودش مرگش را جلو انداخته. خیلی از مرگهایی که صورت می گیرد اجل معلق است و اجل محتوم نیست و خودش مرگش را جلو انداخته مثلا قطع رحم کرده یا اعمال دیگر.

قصه ی مهدویت و قصه ظهور هم همین است؛ یک ظهوری داریم که معلق به اراده ی جامعه شیعه است، ما باید به خدا اثبات کنیم که امام زمان علیه السلام را می خواهیم همانطور که مردم بعد از عثمان نشان دادند که علی علیه السلام را می خواهند. هیچ کجا نمی بینید حضرت علی علیه السلام اقدامات خلفا را تایید کرده باشند یا اعمال و بدعت آنها را انجام دهند. امام کارش این است اگر مردم بخواهند می آید و اگر نخواهند در خانه می نشیند چه 25 سال چه 1400 سال. بی بی سلام الله علیها به محمود همین را فرمود: مردم نخواستند و همسر من تا زمانی که مردم نخواهند قیام نمی کند، حرف می زند و دفاع از حق می کند اما قیام نمی کند. این خواستن مردم خیلی مهم است.

پایین ترین سطح محبت به اهل بیت(ع)

امام زین العابدین علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق می فرماید: مردم سه جور سمت امام می آیند یک عده امام را برای دنیا می خواهند.

روایات ما می فرمایند: نمک طعامتان را از ما بخواهید و در روایات دیگر فرموده: بند کفشتان را از ما بخواهید. آیا باید به همین مقدار اکتفا کنیم؟ امام رحمه الله علیه می فرمود: این تعابیر مثل دانه پاشیدن سمت ماست و باید این دانه های را بگیریم و مثل کبوتر جلد بشویم. این درخواست ها حرام نیست اما پایین ترین سطح محبت به اهل بیت علیهم السلام است فلذا وقتی حاجت می گیریم غر می زنیم و اعتراض هم می کنیم. اما ما چه کاری باری اهل بیت علیهم السلام کرده ایم؟ به چه درد آنها خورده ایم؟ وقتی هنوز نتوانستیم نگاه، چشم و زبان و بیان را کنترل کنیم. ما سینه می زنیم که از سینه مان هر آنچه غیر از محبت اهل بیت علیهم السلام است بیرون بریزیم نه اینکه سینه زنی کنیم تا چیزی گیرمان بیاید.

اگر از اهل بیت علیهم السلام فقط دنیا یا آخرت را بخواهیم کم خواسته ایم. ما آنها را در حد باب حاجت خواسته ایم، محبتمان باید درست باشد. در خواسته هایمان عیارمان را بسنجیم و ببینیم درب خانه ی اهل بیت علیهم السلام چه می خواهیم اگر دنیا می خواهیم در کنارش کربلا و مقامات را هم بخواهیم اگر سینه می زنیم در کنارش بخواهیم که معاصی را کنار بگذاریم و کسی شویم که امام می خواهد. در دعاهای ما عیارمان سنجیده می شود. در دعا عیار خودت را بسنج و ببین چه می خواهی.

درخواست پیرزن بنی اسرائیلی

امام صادق(ع) می فرماید: روزی مردی به محضر پیامبرصلی الله علیه وآله مشرف شد و بعد از عرض سلام و اعلام مسلمانی، اظهار داشت:ای رسول خدا، آیا مرا می شناسی؟ حضرت فرمود: تو کیستی؟ مرد پاسخ داد: من صاحب همان خانه ای هستم که شما قبل از رسالت در فلان روز آنجا میهمان شدی و در گرامیداشت و میزبانی از شما کم نگذاشتم. حضرت فرمود: چیزی از من بخواه. مرد گفت: از محضر شما دویست گوسفند می خواهم با چوپانی که آنان را بچراند. رسول خدا صلی الله علیه و آله امر فرمود تقاضایش را برآورده کردند؛ بعد به اصحابش فرمود:

کاش این مرد مانند پیرزن بنی اسرائیلی تقاضا می کرد؟! خداوند قبل از خارج شدن بنی اسرائیل از مصر به موسی وحی کرد که وظیفه داری جسد حضرت یوسف را با خود به ارض مقدس در شام ببری. حضرت موسی در اجابت دستور حق تعالی پی جوی قبر یوسف صدیق شد و پیرمردی به آن حضرت عرض کرد: اگر کسی از قبر حضرت یوسف اطلاع داشته باشد، او جز فلان پیرزن نیست. حضرت موسی از پیرزن راهنمایی طلبید و پیرزن به او گفت: تا حاجتم را اجابت نکنی محل جنازه را به تو نشان نمی دهم. حضرت موسی فرمود: پیرزن حاجتت اجابت است ولی بگو از خدا چه خواستی؟ پیرزن گفت: یا موسی از خدا خواستم در روز قیامت بعد از حساب و کتاب خلق مرا در رتبه انبیا و در کنار شما محشور کند. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: اینگونه بخواهید.

پایین ترین سطح محبت و ارادت به اهل بیت علیهم السلام این است که آنها را برای دنیا بخواهید، بد نیست اما کامل هم نیست و وقتی آب و نانشان کم شود پشت ولیّ خدا را خالی می کنند. منبری روی منبر گفت: امام حسین علیه السلام فرمود اصحابی بالاتر از اصحاب من وجود ندارد. شخصی از میان مجلس گفت: اگر ما هم بودیم به کمک امام می رفتیم. شب هنگام خواب دید که در کربلا حضور دارد و امام به او دستور داده تا اطراف نمازگزاران بایستد و از اصابت تیر جلوگیری کند. آن مرد گفت: با خودم گفتم می ایستم، اولین تیر را که زدند کنار رفتم و به امام حسین علیه السلام اصابت کرد، مدام به خودم می گفتم محکم بایست اما هر بار که تیر می آمد خودم را کنار می کشیدم بعد از پایان نماز دیدم امام در اثر اصابت تیرها مثل خارپشت شده است؛ در آن هنگام امام فرمود: دیدی کسی باوفاتر از اصحاب من پیدا نمی شود.

حکومت امام زمان(ع) بر باطن انسان هاست

مدافعان حرم در میان حرامیانی هستند که برای هیچ چیزی ارزش قائل نیستند. حرم حضرت زینب سلام الله علیها سالم ماند در میان یک مشت یزیدی و حرامی صفت؛ چه کسانی این کار را کردند؟ کسانی که عشقشان عشق درست بود نه درشت، من از هوای نفسم نمی توانم بگذرم چطور می توانم برای دفاع از آنها سینه سپر کنم، عراق و سوریه نمی توانیم برویم در عوض می توانیم با نفسمان مقابله کنیم که حتی این را هم انجام نمی دهیم.

یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام که پیرمردی بود تیر به پشت او اصابت کرد و نمی توانست نفس بکشد و امام آمد و سرش را به بالین گرفت آن وقت من نمی توانم چشمم را کنترل کنم و از امام طلبکار هم هستم! باید بگوییم: امام زمان ما اشتباه کردیم به دردت نمی خوریم اما می خواهیم که دست ما را بگیری. اگر روز قیامت فاطمه سلام الله علیها به ما بگوید من بین در و دیوار قرار گرفتم تا تو از علی علیه السلام و مکتب او پاسداری کنی؛ و بعد نتوانی زبانت را کنترل کنی و فحش و ناسزا بدهی، بچه هیئتی فحش و ناسزا نمی دهد، تو که منتسب به هیئت و امام حسین علیه السلام هستی اجازه فحش دادن نداری، ادب و شخصیت و مرام تو باید او را شرمنده کند.

رفقا امام زمان علیه السلام به باطن انسان حکومت می کند. یاران امام حسین علیه السلام در لحظات مرگ از امام می پرسیدند: آیا از من راضی هستی؟ آیا به عهدم وفا کردم؟ امام چنین یارانی می خواهد، بیایید خودمان را خرج اهل بیت علیهم السلام کنیم، حاجات اهل بیت برایمان مهم باشد.

 

منبع: وارث


>
 
 

 
موضوعات: کلام نور  لینک ثابت



[پنجشنبه 1395-11-28] [ 02:08:00 ب.ظ ]