فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) کوهدشت
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            








جستجو






Random photo

اگر مجلس ضعیف و خود باخته باشد تاثیر منفی بلند مدت دارد



  خداوند به اندازه عقل انسان به او مقام می دهد   ...

متن سخنرانی استاد اخوان:

استاد اخوان
 

محبت حاصل علم و دانش است

اینگونه پایمردی، استواری و محکم بودن مربوط به معرفتی است که کسی دارد و این معرفت هم خودش مقدماتی دارد؛ در یک شعری داریم

        از محبت خارها گل می شود    از محبت سرکه ها مُل می شود

 از محبت شیر موشی می شود    وز محبت دیو حوری می شود

     این محبت هم نتیجه دانش است   کی گزافه بر چنین تختی نشست

محبت همینطوری نمی روید بلکه حاصل علم و دانش است؛ آدمی تا مطلبی را نداند نمی تواند به او عشق بورزد. معرفت دینی داشتن به صورت ظاهری نیست.

نشستن در تنور

یک عده ای از خراسان به دیدن امام کاظم علیه السلام آمده بودند و یکی از آها به عنوان رئیس با حضرت صحبت می کرد و می گفت: مردم در خراسان منتظر شما هستند چرا در منزل نشسته اید اقدام و قیام کنید. حضرت فرمود: اینها که می گویی چه کسانی هستند؟ شخص پاسخ داد: اهالی خراسان و کمر بسته به خدمت شما هستند. حضرت فرمود: برو در تنور آتش بنشین. شخص امتناع کرد و گفت: مزاح می فرمایید.

همان لحظه هارون مکی از درب وارد شد، در همه روایات همین اسم آمده است، هارون مکی به داخل آمد در حالی که بند کفشش در دستش بود یعنی بی تکلف بود و نه اینکه بخواهد ادا در بیاورد. امام به او فرمود: هارون به تنور برو. هارون به تنور رفت و نشست و درب تنور را بست. امام به ادامه ی صحبتش با آن فرد خراسانی ادامه داد. آن شخص خیلی نگران هارون شد و رفت درب تنور را باز کرد اما دید هارون در آتش نشسته و با آتش بازی می کند. حضرت به هارون فرمود: بیا بیرون. از آتش بیرون آمد و خدمت امام نشست. حضرت رو به مرد خراسانی کرد و فرمود: چنین افرادی در خراسان هست؟ آن مرد گفت: نه تنها نیستند بلکه خودم هم چنین نیستم. این اطاعت پذیری حاصل معرفت است.

ادامه »

موضوعات: در محضر علما  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-11-10] [ 10:25:00 ب.ظ ]





  شناخت حضرت زهرا   ...

استاد اخوان: شناخت حقیقی حضرت زهرا(س) در گرو درک شب قدر است

 

متن سخنرانی حجت الاسلام اخوان:

حجت الاسلام اخوان
 

کرامت امیرالمومنین(ع) به مرحوم علامه امینی

مرحوم علامه امینی فرمود: «وقتی کتاب الغدیر را مشغول بودم نیاز پیدا کردم به کتاب ” ألصّراطُ المُستقیم إلی مُستّحّقی ألتّقدیم” مرحوم نباطی1، متوجه شدم کسی در نجف این کتاب را دارد. به او رو زدم و بعد از مدتی سروکله زدن ایشان حاضر شد مرا تا آستانه ی اتاقش ببرد و آن را نشان دهد ولی گفت: نمی دهم به تو تا بمیری. خیلی دلم شکست به حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام می آمدم و می نشستم و به این نیت که ایشان لطف کند و خودش این کتاب را به من مرحمت کند، تا حدود یک ماه اینطور به حرم می آمدم. تا اینکه یک روز صحنه ی تکان دهنده ای دیدم، دو عرب وارد حرم شدند و یک مریض را می کشاندند و یکی از آنها گفت: یااباالحسن من دیگر نمی توانم، داروها را به طرف حرم پرت کردند و مریض را همانطور رها کردند. همه انتظار داشتند مریض بیافتد اما در کمال تعجب مریض ایستاد و شفایش را گرفت. خیلی به من برخورد که آنها اینطور بی ادبانه آمدند و حاجت هم گرفتند و منقلب شدم و گریه ام گرفت. در همان حالت خوابم برد و آقا را دیدم و حضرت پرسیدند؟ چه شده؟ ماجرا را برای حضرت گفتم. حضرت فرمود: ما شما را دوست داریم که اینجا بیایید و با ما حرف بزنید. گفتم: آقا می آیم اما کتاب را به من بده. حضرت فرمود: کتاب را برایت مقدر کرده ام اما نزد من بیا.
از حرم بیرون آمدم یک زنی را دیدم که یک سبد تخم مرغ برای فروش دستش بود، دستش را از زیر چادر بیرون آورد و گفت این فروشی است. دیدم همان کتاب است و آن را خریدم.»

ماجرایی عجیب در سفرهای مرحوم سلماسی

عاشورا برای خودش یک زمانی است آیا با از روز عاشورا درکی داشته ایم؟ یا فقط در زمانش بوده ایم؟ خاک کربلا در روز عاشورا خون می شود یعنی یک درکی دارد حال ما چطور؟ درکی داریم؟

مرحوم سلماسی2 انسانی عجیب بوده و ماجراهای عجیب و غریبی داشته است من جمله اینکه محرم سیدبحرالعلوم بوده و خیلی از اسرارش توسط ایشان گفته شده است. یک ماجرایی دارد خیلی مفصل است که از وقتی که در سال طاعون و وبا حرکت کرده از کاظمین آمده و به سامرا رفته تا آمده می رسد به اینکه ایران آمده و همدان و …

مرحوم سلماسی نقل می کند در مسافرت طولانی اش به جایی می رسد که پیرمردی در یک بیغوله ای بیتوته کرده، اول خیال کردم اهل ریاضتهای باطله است که برخی انجام می دهند و به جایی هم می رسند اما شرعی نیست. دیدم در کنارش یک کتاب فقه است و از او اذن گرفتم و کتاب را برداشتم دیدم کتاب فقه شیخ جعفر است، فهمیدم انسان متشرعی است از او پرسیدم شما با اینکه متشرع هستی چرا به اینجا آمده ای؟ ما در اسلام رهبانیت این چنین نداریم.

پیرمرد گفت درست است اما من پیر شده ام و در حال مرگ هستم، صاحب مکنت و مال بودم با ورثه صلح کرده ام و اذن گرفته ام که آخر عمری به این گوشه بیایم و مشغول عبادت شوم. از او پرسیدم در این مدت آیا توجه و عنایتی به شما شده است؟ چه بوده؟

گفت: بله از جانب سیدالشهدا علیه السلام به من منصب عنایت کرده اند. شبی مشغول عبادات بودم که دیدم عده ای از حیوانات سمت من می آیند که بعضی از آنها خطرناک بودند مثل پلنگ گرگ، در ابتدا خیلی ترسیدم اما آنها با فاصله ای از من نشستند. کمی دقت کردم دیدم جانواران اضداد کنار هم هستند مثل گرگ و میش، شغال و کبک. هرچه فکر کردم به نتیجه نرسیدم وقتی ماه را دیدم متوجه شدم ماه شب دهم است و شب عاشوراست. با خود گفتم شاید از من چیزی انتظار دارند، شروع کردم به زمزمه کردن با خودم و روضه سیدالشهدا علیه السلام آنچه بلد بودم خواندم، دیدم آنها در میان خودشان همهمه می کنند یعنی آنها در عالم حیوانیت خودشان به آن اندازه درک داشتند. از آن سال تا به الان آن حیوانات در شب عاشورا به اینجا می آیند تا برای آنها روضه بخوانم.

درک کردن حد و اندازه

درک داشتن خیلی مهم است یک موقع انسان در یک شهر و موقعیتی قرار می گیرد اما از آن درک ندارد. رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ3؛ مورد رحمت خدا قرار می گیرد کسی که حد و اندازه ی خودش را درک می کند. اما از خدا می خواهد که خدا کاری کند تا من شب قدر را درک کنم و منظور فقط حضور در شب قدر نیست، امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است.

جز ولیّ معصوم کسی نتوانسته قدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را درک کند؛ لذا هر کسی به اندازه ی خودش از شب قدر بهره و درکی دارد اما درک واقعی مخصوص ولیّ معصوم است.

ادامه »

موضوعات: در محضر علما  لینک ثابت



 [ 10:23:00 ب.ظ ]





  اگر ندانی لقمه ای حرام است و بخوری؟؟   ...

استاد فاطمی نیا: اگر ندانی لقمه ای حرام است و بخوری؛ اثر وضعی و سوء ندارد

 

متن سخنرانی استاد فاطمی نیا:

 

استاد فاطمی نیا
 

دامهای شیطان خیلی زیاد هستند

اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ1؛ روح دعا را در صحیفه سجادیه باید دریابیم جنبه تعلیمی دارد. “اجعل” در اینجا به معنای برگرداندن است؛ خدایا عوض کن آنچه را شیطان در باطن من القا می کند از تمنی، حسد و به ذکر عظمتت بدل کن. در لغت می نویسند “القا” در اصل پرت و انداختن اشیاست؛ القا کردن شیطان هم همین است مثل اینکه ما یک فکری را به فردی القا می کنیم و در او فکری را بوجود می آوریم.

دام شیطان یکی دوتا نیست و خیلی زیاد است گاهی وقتها آرزوهای بی جهت و غیرمعقول در انسان بوجود می آورد. شیطان تمنی ها و تظنی ها و حسد را به انسان القا می کند و سبب می شود انسان آرزوهای غیرمعقول کند یا گمانهای غیرمعقول؛ امام از خدا می خواهد اینهایی که شیطان به انسان القا می کند را تبدیل به ذکر درباب عظمت خدا کند.

عبادت همان تفکر در کار خداست

وَ تَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ؛ و تفکر کنم در قدرتت؛ غزالی گفته است: حقیقت تفکر طلب یک علم غیربدیهی است کما اینکه فکر کنید آخرت باقی است و دنیا هم فانی است. این فکر را کند علم حاصل می شود به اینکه آخرت بهتر از دنیاست و او را وادار می کند برای عمل به آخرت. در حدیث داریم یک ساعت و قدری از وقت اگر انسان تفکر صحیح کند بهتر از 70 سال عبادت است که در آن تفکر نباشد.

از حضرت رضا علیه السلام: عبادت زیادی نماز و روزه نیست؛ عبادت همان تفکر در کار خداست. اینکه من از کجا آمده ام و به کجا می روم.

زمخشری در “ربیع الابرار” حکایت کرده: «نزدیک امام سجاد علیه السلام آبی گذاشته اند در وقت اورادش، دستش را در آب گذاشت تا وضو را شروع کند سرش را بلند کرد و به آسمان و ماه و ستاره ها نگاه کرد و در خلقت آنها فکر می کرد که برای چیست؟ در همین تفکرات بودند که صبح شد و موذن هم اذان گفت و دستشان در آب بود.» تفکر کردن هم عبادت است.

وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوِّكَ‏؛ و اینکه چطور تدبیر کنم با دشمن منظور شیطان است. یعنی به جای افکار بیهوده اینها را در من قرار بده.

لزوم پرهیز از صب و ناسزا

وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ‏ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ؛ چیزهایی که شیطان بر زبان من جاری می کند از قبیل هر ناسزا و لغو و دشنام در آبرو، يا شهادت باطل، يا غيبت مؤمن غايب يا ناسزا به حاضران و از اين گونه را تبدیل کن به اینکه حمد تو را بر زبان جاری کنم.

صب و ناسزا خیلی بد است؛ امیرالمومنین علیه السلام اول مظلوم عالم است و با همه ی مظلومیتش اصحابش را صدا زد و فرمود: من دوست ندارم شما از ناسزاگویان باشید. اگر کسی کار بدی کرده شما کار بدش را بگویید.

ادامه »

موضوعات: در محضر علما  لینک ثابت



 [ 10:16:00 ب.ظ ]





  چه کسانی فتنه انگیز هستند؟؟؟   ...

حجت الاسلام پناهیان: افرادی که دم از عدم مبارزه با کفر و استکبار بزنند، فتنه انگیز هستند

 

متن سخنرانی حجت الاسلام احمد پناهیان:

حجت الاسلام احمد پناهیان

لزوم مقابله با مستکبر

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: به میدان نبرد بروید و بجنگید و اگر نتوانستید با زبان و بیانتان دفاع کنید و حرف بزنید؛ بدترین ویژگی که یک انسان می تواند داشته باشد این است که هر اتفاقی می افتد فقط تماشا کند و خودش را دخیل نداند. حدود 20 سالی هست که چنین اتفاقاتی(اعدام) در بحرین می افتد و وضعیت در بحرین ویژه و منحصر است و نوع مقاومت در بحرین هم مقاومت ویژه ای است و قابل مقایسه با سوریه و یمن و عراق نیست؛ همراهی جبهه انقلابی و مجاهد در بحرین تکلیف همه است حداقل با زبان می توان یاری رساند. جریان های جوان کشور که بیدار و هوشیار هستند باید همت و کمکی کنند.

بعضی از مومنین فقط تماشا می کنند!

خداوند در قرآن فرمود: لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ1؛ یک عده ای از مومنین هستند که هزینه می دهند و عده ای دیگر از مومنین هزینه ای نمی دهند و دوست دارند مومنانه زندگی کنند و هزینه ای ندهند.

“الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ” همان کسانی هستند که وقتی درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را آتش زدند حاضر نشدند بیایند و دفاع کنند چون ضرر می کردند. حق را قائل بودند اما چون حکومت دست افراد دیگری بود ضرر می کردند بیایند کمک کنند.

یک عده هستند که فرزندانشان شهید شده اند اما عده ای دیگر هستند که در 8 سال دفاع مقدس هیچ ضرری ندیدند، مومن هم هستند اما نمی خواهند هیچ آسیبی ببینند. یازده میلیون در تشییع جنازه امام شرکت کردند؛ یکی از حرفهای محکمی که مسئولان به امام زدند این بود که بچه های مردم به جبهه نمی روند، 850 هزار نفر در طول دفاع مقدس در جبهه حاضر شدند و از این 11 میلیون نفر اگر فقط 5 میلیون نفرشان به جبهه می رفتند کار به قطعنامه نمی رسید و کسی نمی توانست نقشه بکشد و گروههای منافقین را بسازند؛ خیلی ها نمی خواهند ضرر ببینند.

“غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ” کسی که جبهه نمی رود چون شهادت، زخمی شدن، اسیر شدن و شکنجه شدن را ضرر می بیند و انیها را تجارت با خدا نمی بیند.

پیام شهید بحرینی قبل از شهادت

آن جوانی که در بحرین اعدام و شهیدش کردند؛ شهید علی، شب قبل از اعدامش یک گوشی پیدا می کند و پیام می دهد: «از شما می خواهم مرا حلال کنید. ما به پیروی از حسین بن علی علیه السلام راه افتادیم و قیام کردیم تا بساط ظلم را برچینیم با قوت ایمان و صبرمان.»

با چه چیزی می خواست قیام کند؟ با قدرت ایمان و صبر در مبارزه مان ظالم را می شکنیم. یاران امام حسین علیه السلام که از آنها شهید بالاتر نداریم در شب عاشورا دلهره داشتند چون می دانستند فردا همه کشته خواهند شد. حضرت جمله ای به آنها فرمود: تا دلشان آرام گیرد و فرمود: سجده بر آدم به خاطر دو چیز بود: یک تعظیم خدا و دیگری تعظیم ائمه هدی علیهم السلام؛

می دانید چرا شیطان به حضرت آدم سجده نکرد؟ به خاطر این بود که خداوند متعال وقتی گِل انسان را سرشت ارواح طیبه یعنی 5 تن آل عبا چون اشباحی در وجود انسان قرار داد و وقتی این نور را قرار داد به ملائکه فرمود: سجده کنند؛ نه اینکه بر آدم سجده کنند، آدم که خودش چیزی نیست. سجده بر آدم به خاطر دو چیز بود: یک تعظیم خدا و دیگری تعظیم ائمه هدی علیهم السلام؛ یعنی سجده به خاطر احترام به خدا و جانشینانش بود نه فقط آدم؛ بلکه آدم ظرف این نورها بود؛ شیطان در برابر انسان بماهو انسن تکبر نکرد بلکه در مقابل حاکمیت خدا و ولیّ خدا تکبر کرد و دشمنی شیطان با بشر از همانجا آغاز شد، به خاطر ولیّ بشر است نه خود بشر.

ادامه »

موضوعات: در محضر علما  لینک ثابت



 [ 10:10:00 ب.ظ ]





  شهدا حقیقت عبودیت را درک کرده اند   ...
حجت الاسلام مومنی: شهدا حقیقت عبودیت را درک کرده اند/اگر برای خدا کار می کنید نباید حرف مردم برایتان مهم باشد

متن سخنرانی حجت الاسلام سیدحسین مومنی:

 

بالاترین نعمت انسان عقل است

بزرگترین نعمتی که خدا به انسان ارزانی داشته است، نعمت عقل است. وجه تمایز بین انسان و حیوان قوه تعقل و ادراک است. حضرت صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمودند: مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُکْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ1؛ ملکه ای که انسان را به سمت بندگی سوق بدهد عقل است. هر امر و مطلبی که شما را به سمت خدا سوق دهد، عقل است. هر امر و مطلبی که ما را به سمت طواغیت، شیاطین و نفسانیت سوق دهد، جهل نام دارد. انسان باید درصدد باشد جنود عقلش را تقویت کند و مراقبه به عمل بیاورد که مبادا جنود جهل درون انسان غلبه پیدا کند.

تقویت بصیرت

تقویت قوه عقل و لشکریان عقل موجب بصیرت انسان می شود و آنچه انسان را از محور بصیرت خارج می کند عبارت است از تقویت پیداکردن جنود جهل؛ که انسان را متعلق به دنیا می کند و علناً می بینند که افراد حق را زیر پا می گذارند و باطل را تقویت می کنند اما باز درصدد تقویت باطل برمی آیند؛ اینها افرادی هستن که از عقل بی بهره هستند. لشکریان عقل انسان را به سمت پرستش خدا سوق می دهد و از تمام دلبستگی ها و تعلقات دنیا دور می کند اما لشکریان جهل در مقابل انسان را به سمت دنیا و تعلقات سوق می دهد و کمترین تعلق اگر در دل بوجود آید انسان مسیر ضلالت و گمراهی را در پیش خواهد گرفت.

شهدای مدافع حرم عاقل ترین وعابدترین انسان ها هستند و کسانی هستند که در مسیر عبودیت و بندگی قرار گرفته اند و حقیقت بندگی را درک کرده اند.

امام مجتبی علیه السلام فرمود: اگر کسی ما را با قلبش دوست بدارد و ما را با لسان و دستش یاری رساند؛ با ماست و در آن غرفه و منزلی که ما در آن قرار داریم با ما خواهد بود، اگر کسی با زبانش ما را یاری کند و با قلبش ما را دوست داشته باشد در غرفه یک درجه پایین تر است و اگر کسی ما را فقط دوست داشته باشد اما از یاری ما با دست و زبان دست بکشد در جنت و بهشت است؛ مصداق این روایت شهدای مدافع حرم هستند، مصداق قسمت اول روایات شهدا هستند، آنها در دنیا بی قرار هستند چون حقیقت عبودیت را درک کرده اند و عطش وصل پیدا می کنند.

حقیقت عبودیت

امام صادق علیه السلام فرمود: قلت : يا أبا عبد الله ما حقيقة العبودية ؟ قال : ثلاثة أشياء أن لا يرى العبد لنفسه فيما خوله الله ملكا ، لان العبيد لا يكون لهم ملك يرون المال مال الله 2 ؛

حقیقت عبودیت در سه مطلب خلاصه می شود:

1- فرد در دنیا از آنچه خدا به او داده است ملکیتی برای خودش قائل نمی شود و هر آنچه دارد را متعلق به خدا می داند. اگر مال است خدا به او داده و اگر آبروست از خداست و در بزنگاه هم از همه ی آنها برای خدا و رضای او مایه می گذارند.

انسانهایی که مصلحت اندیش هستند و به دنبال منافع هستند و در مقاطع خاص که به مصلحت فردی و جناحی شان باشد، حضور پیدا می کنند از بندگی خدا فاصله گرفته اند و حقیقت عبودیت را درک نکرده اند.

شهیدی سه تا دختر داشت به او گفتند تو اگر تابع دین هستی، دین و فقه ما می گوید شخصی که سه تا دختر دارد وجوب جهاد از او ساقط است. تو برای چه به سوریه می روی در حالی که واجب هم نیست؟ او در پاسخ گفت: مگر خون دخترهای من از خون دخترهای امام حسین علیه السلام رنگین تر است؟ مگر امام حسین علیه السلام نرفت؟

ادامه »

موضوعات: کلام نور, در محضر علما  لینک ثابت



 [ 10:01:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما